English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
theme U انشاء
themes U انشاء
composition U انشاء
redaction U انشاء
compositions U انشاء
creation U انشاء
essays U انشاء
essay U انشاء
creations U انشاء
performances U انشاء معامله
performance U انشاء معامله
redact U انشاء کردن
paragraphs U انشاء کردن
paragraph U انشاء کردن
introduce law U انشاء قانون
indite U انشاء کردن
acyrology U انشاء و گفتار غلط
incondite U دارای انشاء سخیف
amen U خداکند انشاء الله
may U انشاء الله ایکاش
phraseology U کلمه بندی انشاء
recompose U دوباره انشاء کردن
cacology U تلفظ یا انشاء غلط
archaism U انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
Congratulations ( to you ) . U انشاء الله مبارک است
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope . U انشاء الله خیر است
the while or whilst U مدتی که
some time U مدتی
for some time past U مدتی
for a season U تا یک مدتی
awhile U مدتی
realization U تحقق
substantiation U تحقق
entelechy U تحقق
verification U تحقق
positivism U تحقق
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
long ago U مدتی پیش
whilst U در خلال مدتی که
for the time being <idiom> U برای مدتی
long a go U مدتی پیش
porolongation of a period U تمدید مدتی
fish fag U زن بدزبان یابد دهان
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
realistic U تحقق گرای
realize U تحقق بخشیدن
incertitude U عدم تحقق
come off U تحقق یافتن
incertiude U عدم تحقق
realistically U تحقق گرای
realists U تحقق گرای
carry out U تحقق بخشیدن
put ineffect U تحقق بخشیدن
realizing U تحقق بخشیدن
realizing U تحقق یافتن
realizes U تحقق بخشیدن
realizes U تحقق یافتن
realized U تحقق بخشیدن
realized U تحقق یافتن
realize U تحقق یافتن
realising U تحقق بخشیدن
realising U تحقق یافتن
realises U تحقق بخشیدن
realises U تحقق یافتن
realised U تحقق بخشیدن
realised U تحقق یافتن
put into effect U تحقق بخشیدن
carry into effect U تحقق بخشیدن
make something happen U تحقق بخشیدن
implement U تحقق بخشیدن
realizable U تحقق پذیر
put inpractice U تحقق بخشیدن
realist U تحقق گرای
actualise [British] U تحقق بخشیدن
actualize U تحقق بخشیدن
carry ineffect U تحقق بخشیدن
realism U تحقق گرایی
realizable U قابل تحقق
not long a U مدتی نگذشته است
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
fast moving stock U موجودی که به سرعت کاهش می یابد
the old p should be continued U رویه پیش بایدادامه یابد
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
validation of a hypothesis U تحقق پذیری یک فرضیه
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
scholasticate U اهل تحقق وتتبع
validation of a model U تحقق پذیری یک الگو
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
application years U مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
immobilizes U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizing U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised U مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilized U مدتی در بستربی حرکت ماندن
retreat U انزوا [گروهی برای مدتی]
CSLIP U نرخ ارسال داه افزایش می یابد
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
see the light of day <idiom> U متولد شدن ،تحقق یافتن
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
shut up <idiom> U بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
ox fly U یکجور مگس که بزیرپوست گاو راه می یابد
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
lay over <idiom> U به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
to go away U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
overnight U مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
static economy U اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
dynamically U ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamic U ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
west coast computer faire U یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
outdent U خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
rarefaction U جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
prototype U اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes U اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
i/o U فایلی که محتوای آن از رسانه ذخیره سازی به رسانه جانبی انتقال می یابد
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
accelerated depreciation U استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
expansion card U کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
vase design U طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com