English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
police force U نیروی پلیس
police forces U نیروی پلیس
police power U نیروی پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
Other Matches
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
police U پلیس
german shepherd U سگ پلیس
policed U پلیس
constables U پلیس
constable U پلیس
bobby U پلیس
bobbies U پلیس
gendarmes U پلیس
guard dog U سگ پلیس
cops U پلیس
polices U پلیس
cop U پلیس
K9 [canine] U سگ پلیس
police dog U سگ پلیس
gendarme U پلیس
border guard U پلیس مرزبانی
police power U دادگاه پلیس
police forces U دادگاه پلیس
policeman U مامور پلیس
patrol wagon U اتومبیل پلیس
policemen U مامور پلیس
vice squad U جوخه پلیس
frontier police U پلیس مرزبانی
runners U افسر پلیس
runner U افسر پلیس
patrolman U پلیس گشتی
paddywagon U اتومبیل پلیس
flatfoot U پلیس گشتی
vice squads U جوخه پلیس
patrolmen U پلیس گشتی
police force U دادگاه پلیس
police officers U افسر پلیس
police calls U استمداد پلیس
police officer U مامور پلیس
police office U پاسگاه پلیس
border police U پلیس مرزبانی
Interpol U پلیس بینالمللی
police officers U مامور پلیس
police reporter U مخبر پلیس
police officer U افسر پلیس
battle lights U چراغ پلیس
local building inspector U پلیس ساختمان
road guard U پلیس راه
shore patrol U پلیس ساحلی
police station U مرکز پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police stations U مرکز پلیس
plainclothesman U پلیس مخفی
police stations U ایستگاه پلیس
filth [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
raids U ورود ناگهانی پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
raid U ورود ناگهانی پلیس
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
raiding U ورود ناگهانی پلیس
under police surveillance U تحت نظر پلیس
rozzer [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
cop U پلیس [اصطلاح روزمره]
police raid U حمله ناگهانی پلیس
peeler U اسباب پوست کن پلیس
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
give in charge U تحویل پلیس دادن
peelers U اسباب پوست کن پلیس
posse comitatus U دسته افراد پلیس
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
round-up U حمله ناگهانی پلیس
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
mountie U پلیس سوار کانادا
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
concierge U پلیس محافظ درب ورودی
posse U دسته افراد پلیس جماعت
concierges U پلیس محافظ درب ورودی
posses U دسته افراد پلیس جماعت
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
polices U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. U بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
jets U نیروی جت
jet propulsion U نیروی جت
jet U نیروی جت
jetting U نیروی جت
jetted U نیروی جت
total force U نیروی کل
buoyant force U نیروی شناورسازی
hydro U نیروی محرکه اب
hydroelectric power U نیروی برقابی
brake horsepower U نیروی ترمز
labor force U نیروی کار
police power U نیروی انتظامی
brake pressure U نیروی ترمز
burst force U نیروی انفجاری
psychic force U نیروی روحی
burst force U نیروی ناگهانی
by military force U با نیروی نظامی
labor U نیروی کارگری
juvenility U نیروی جوانی
impulsive force U نیروی ضربهای
power of production U نیروی تولید
impact force U نیروی ضربهای
propellent U نیروی محرکه
propelling force U نیروی پیشران
cathexis U نیروی عاطفی
psychic energy U نیروی روانی
capillarity U نیروی موئینهای
joint force U نیروی مشترک
labor U نیروی انسانی
impact force U نیروی برخورد
cohesive force U نیروی همچسبی
army of occupation U نیروی اشغالگر
internal force U نیروی داخلی
screening force U نیروی پوشاننده
screening force U نیروی پوششی
rotor force U نیروی روتور
internal voltage U نیروی الکتروموتوری
retentivity U نیروی حفظ
retentiveness U نیروی نگاهداری
retentive power or memory U نیروی ضبط
security force U نیروی تامینی
sediment dislodging force U نیروی کشش
specified command U نیروی اختصاصی
soldiery U نیروی نظامی
internal force U نیروی درونی
shearing force U نیروی برشی
shear load U نیروی برشی
service component U نیروی مسلح
seed stock U نیروی ذخیره
restoring force U نیروی بازگرداننده
resistive force U نیروی مقاوم
radiant energy U نیروی موجی
holding force U نیروی بازدارنده
purchase element U نیروی منتجه
inertial force U نیروی لختی
inertia force U نیروی اینرسی
blocking force U نیروی سد کننده
tractive power U نیروی کشش
pulling power U نیروی کشش
auxiliary forces U نیروی کمکی
attractive force U نیروی جاذبه
reserve force U نیروی احتیاط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com