Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3737 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
input
U
نیروی مصرف شده
inputted
U
نیروی مصرف شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
Other Matches
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
overall consumption
U
مصرف کل
aggregate consumption
U
مصرف کل
of no a
U
بی مصرف
extravagant
U
مصرف
offtake
U
مصرف
disposal
U
مصرف
unemployed
U
بی مصرف
wasteful
U
مصرف
wasters
U
مصرف
expenditure
U
مصرف
consumption
U
مصرف
usage
U
مصرف
otiose
U
بی مصرف
wastes
U
بی مصرف
consumerism
U
مصرف
sodden
U
بی مصرف
usages
U
مصرف
good for nothing
U
بی مصرف
expense
U
مصرف
comsumption
U
مصرف
waster
U
مصرف
consumption possibility line
U
حد مصرف
income consumption curve
U
مصرف
waste
U
بی مصرف
present consumption
U
مصرف جاری
present consumption
U
مصرف حال
private consumption
U
مصرف خصوصی
productive consumption
U
مصرف مولد
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
abuses
U
سوء مصرف
power consumption
U
مصرف برق
abused
U
سوء مصرف
power consumer
U
مصرف برق
throwaway
U
یکبار مصرف
consumerism
U
مصرف گرایی
power consumption
U
مصرف قدرت
permanent consumption
U
مصرف دائمی
abuse
U
سوء مصرف
rate of consumption
U
نرخ مصرف
consume
U
مصرف کردن
put away
U
مصرف کردن
consumed
U
مصرف کردن
utilization
U
مصرف بکاربری
throw away
U
چیز بی مصرف
user
U
مصرف کننده
users
U
مصرف کننده
rival consumption
U
مصرف رقابتی
to use up
U
مصرف کردن
transitory consumption
U
مصرف انتقالی
unproductive consumption
U
مصرف بیهوده
ready for use
U
اماده مصرف
ready use
U
اماده مصرف
consumes
U
مصرف کردن
use up
U
مصرف کردن
usage rate
U
نرخ مصرف
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
abusing
U
سوء مصرف
domestic consumption
U
مصرف خانگی
capital consumption
U
مصرف سرمایه
gasoline consumption
U
مصرف بنزین
bootless
U
بی مصرف بی علاج
high mass consumption
U
مصرف انبوه
home consumption
U
مصرف خانگی
home consumption
U
مصرف داخلی
home use entry
U
اعلامیه مصرف
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
idle stock
U
موجودی بی مصرف
inconsumable
U
مصرف نکردنی
induced consumption
U
مصرف القائی
induced consumption
U
مصرف تشویقی
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
fuel consumption
U
مصرف سوخت
coefficient of utility
U
ضریب مصرف
consumption theory
U
نظریه مصرف
consumption schedule
U
جدول مصرف
consumption rate
U
اهنگ مصرف
consumption rate
U
میزان مصرف
consumption rate
U
نواخت مصرف
consumption possibility line
U
خط امکانات مصرف
consumption function
U
تابع مصرف
consumer brand
U
کالای پر مصرف
consumable
U
مصرف شدنی
energy consumption
U
مصرف انرژی
conspicious consumption
U
مصرف تجملی
expenditure credit
U
اعتبار مصرف
internal consumption
U
مصرف داخلی
excise tax
U
مالیات بر مصرف
internal power
U
مصرف داخلی
consumers
U
مصرف کننده
consumer
U
مصرف کننده
partial substitution
U
جانشینی مصرف
peak load
U
بحبوحه مصرف
per capita consumption
U
مصرف سرانه
irrigation consumption
U
مصرف ابیاری
mass consumption
U
مصرف انبوه
mass consumption
U
مصرف کلان
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
national consumption
U
مصرف ملی
optional consumption
U
مصرف اختیاری
transitory consumption
U
مصرف گذرا
shelf life
U
تاریخ مصرف
conspicuious consumption
U
مصرف تجملی
using
U
استعمال مصرف
per capita water consumption
U
مصرف سرانه اب
useful
<adj.>
U
مصرف کردنی
eats
U
مصرف کردن
eat
U
مصرف کردن
usable
<adj.>
U
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
U
مصرف کردنی
applicable
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilization
U
مورد مصرف
rag
U
بی مصرف شدن
rags
U
بی مصرف شدن
utilizations
U
موارد مصرف
expenditure
U
میزان مصرف
usages
U
موارد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
expendable
U
مصرف پذیر
usage
U
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
utilisations
U
موارد مصرف
dismantled
U
بی مصرف کردن
disposable
U
مصرف شدنی
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
recive
U
مصرف کنید
uses
U
استعمال مصرف
spend
U
مصرف کردن
spends
U
مصرف کردن
dismantle
U
بی مصرف کردن
usable
<adj.>
U
قابل مصرف
useful
<adj.>
U
قابل مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل مصرف
use
U
استعمال مصرف
exhausted
U
مصرف شده
utilizable
<adj.>
U
مصرف کردنی
applicable
<adj.>
U
قابل مصرف
suitable
<adj.>
U
قابل مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
مصرف کردنی
dismantling
U
بی مصرف کردن
dismantles
U
بی مصرف کردن
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
gimcrack
U
قشنگ و بی مصرف عروسک
dud
U
بی مصرف گلوله معیوب
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
rational consumer
U
مصرف کننده عقلائی
gewgaw
U
چیز قشنگ بی مصرف
expendable property
U
اماد مصرف شدنی
materials utilisation control
U
کنترل مصرف مواد
representative consumer
U
مصرف کننده نمونه
disposal
U
مصرف درمعرض گذاری
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
reactive volt ampere hour meter
U
کنتور مصرف کور
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
age of mass consumption
U
عصر مصرف انبوه
product usage rate
U
میزان مصرف محصول
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
logplate
U
صفحه صورت مصرف
home use entry
U
اعلامیه مصرف شخصی
p day
U
زمان تعادل مصرف
offer curve
U
منحنی قیمت مصرف
law of diminishing atility
U
قانون مصرف نزولی
indirect consumption
U
مصرف غیر مستقیم
disposable tableware
U
ظروف یک بار مصرف
primary consumers
U
مصرف کنندگان نخستین
price consumption curve
U
منحنی قیمت مصرف
marginal propensity to consume
U
میل نهائی به مصرف
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com