Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
power of production
U
نیروی تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
galvanist
U
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
productiveness
U
حاصل خیزی نیروی تولید
progenitive
U
دارای نیروی تولید
Other Matches
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force
U
نیروی کل
jet propulsion
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
jetting
U
نیروی جت
electrostatic force
U
نیروی الکتروستاتیکی
posses
U
نیروی اجتماعی
posse
U
نیروی اجتماعی
external force
U
نیروی بیرونی
constabulary
U
نیروی شهربانی
external force
U
نیروی خارجی
explosive force
U
نیروی انفجار
gravitational force
U
نیروی جاذبه
gravitational force
U
نیروی گرانشی
ground force
U
نیروی زمینی
equilibrant
U
نیروی متعادل
fire power
U
نیروی اتش
stamina
U
نیروی حیاتی
constabularies
U
نیروی شهربانی
counterbalance
U
نیروی برابر
exchange force
U
نیروی تبادلی
counterbalanced
U
نیروی برابر
counterbalances
U
نیروی برابر
field force
U
نیروی میدانی
staying power
U
نیروی پایداری
mmf
U
نیروی مغناطیسرانی
manpower
U
نیروی کار
force
U
نیروی نظامی
forces
U
نیروی نظامی
forcing
U
نیروی نظامی
labor
U
نیروی انسانی
manpower
U
نیروی انسانی
labor force
U
نیروی کار
magnemotive force
U
نیروی مغناطیسرانی
lorentz force
U
نیروی لورنتس
london force
U
نیروی لاندنی
lifting power
U
نیروی خیزش
lifting power
U
نیروی بالابری
land forces
U
نیروی زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
police force
U
نیروی انتظامی
police force
U
نیروی پلیس
police forces
U
نیروی انتظامی
police forces
U
نیروی پلیس
labor
U
نیروی کارگری
juvenility
U
نیروی جوانی
labour
U
نیروی انسانی
impulsive force
U
نیروی ضربهای
impact force
U
نیروی برخورد
hydroelectric power
U
نیروی برقابی
hydro
U
نیروی محرکه اب
holding force
U
نیروی بازدارنده
hoisting power
U
نیروی صعودی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
ground forces
U
نیروی زمینی
impetus
U
نیروی جنبش
labors
U
نیروی انسانی
labored
U
نیروی انسانی
joint force
U
نیروی مشترک
internal voltage
U
نیروی الکتروموتوری
emf
U
نیروی برقرانی
internal force
U
نیروی درونی
internal force
U
نیروی داخلی
inertial force
U
نیروی ماند
inertial force
U
نیروی لختی
inertia force
U
نیروی اینرسی
impetus
U
نیروی محرک
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
yoghurt
U
نیروی ذخیره
kinetic energy
U
نیروی فعال
yoghourts
U
نیروی ذخیره
propellant
U
نیروی محرکه
propellants
U
نیروی محرکه
impact force
U
نیروی ضربهای
air forces
U
نیروی هوایی
air force
U
نیروی هوایی
yoghurts
U
نیروی ذخیره
yogurts
U
نیروی ذخیره
adhesive force
U
نیروی چسبندگی
electricity
U
نیروی کهربایی
muscle
U
نیروی عضلانی
muscles
U
نیروی عضلانی
amphibious force
U
نیروی اب خاکی
albedo
U
نیروی بازتابش
advance force
U
نیروی پیشروی
centripetal force
U
نیروی مرکزگرا
adhesiveness
U
نیروی چسبندگی
adhesive stress
U
نیروی چسبندگی
adhesive force
U
نیروی چسبنده
navy
U
نیروی دریایی
friendlier
U
نیروی خودی
friendlies
U
نیروی خودی
friendliest
U
نیروی خودی
friendly
U
نیروی خودی
gravitation
U
نیروی ثقل
gravity
U
نیروی ثقل
dynamically
U
نیروی مستقر
dynamically
U
نیروی درونی
dynamic
U
نیروی مستقر
dynamic
U
نیروی درونی
vitality
U
نیروی حیاتی
militia
U
نیروی نظامی
firepower
U
نیروی محرکه
militias
U
نیروی نظامی
water power
U
نیروی ابی
reinforcements
U
نیروی امدادی
navies
U
نیروی دریایی
naval
U
نیروی دریایی
expeditionary force
U
نیروی اعزامی
intellects
U
نیروی عقلانی
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
intellect
U
نیروی عقلانی
mains
U
نیروی برق
lifeblood
U
نیروی حیاتی
electromotive force
U
نیروی الکتروموتوری
drifting force
U
نیروی رانش
drifting force
U
نیروی وزش
drag force
U
نیروی کششی
dissipative force
U
نیروی اتلافی
dispersion force
U
نیروی پاشیدگی
destrudo
U
نیروی ویرانگری
damping force
U
نیروی میران
cutting thrust
U
نیروی برش
covering force
U
نیروی پوششی
countervailing power
U
نیروی همسنگ
counterpoise
U
نیروی مقاوم
driving force
U
نیروی محرکه
driving force
U
نیروی محرک
armadas
U
نیروی دریایی
electromotive force
U
نیروی برقرانی
electric force
U
نیروی الکتریکی
elastic force
U
نیروی ارتجاع
elanvital
U
نیروی حیاتی
effective force
U
نیروی موثر
economic potential
U
نیروی اقتصادی
eccentric force
U
نیروی برونگرا
e. power
U
نیروی اجرایی
dymanic
U
نیروی جنباننده
armada
U
نیروی دریایی
coulombic force
U
نیروی کولنی
coulomb force
U
نیروی کولنی
brake pressure
U
نیروی ترمز
brake horsepower
U
نیروی ترمز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com