Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deference need
U
نیاز دنباله روی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
LUT
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
trains
U
دنباله
trails
U
دنباله
train
U
دنباله
stemming
U
دنباله
stemmed
U
دنباله
waked
U
دنباله کش تی
wakes
U
دنباله کش تی
stem
U
دنباله
trained
U
دنباله
tail end
U
دنباله
series
U
دنباله
appendix
U
دنباله
appendixes
U
دنباله
trainbearer
U
دنباله کش
rear
U
دنباله
reared
U
دنباله
rearing
U
دنباله
rears
U
دنباله
appendices
U
دنباله
sequels
U
دنباله
wake
U
دنباله کش تی
trailed
U
دنباله
continued form
U
دنباله
tails
U
دنباله
suite
U
دنباله
trail
U
دنباله
following
U
دنباله
trailing
U
دنباله
suites
U
دنباله
stems
U
دنباله
tailed
U
دنباله
follow-ups
U
دنباله
follow-up
U
دنباله
sequel
U
دنباله
tail
U
دنباله
tail cone
U
دنباله مخروطی
trail
U
دنباله داشتن
trailed
U
دنباله داشتن
trailing
U
دنباله داشتن
calling sequence
U
دنباله فراخوانی
extension lines
U
خطوط دنباله
tailing
U
دنباله تعقیب
full bottomed
U
دنباله دار
trails
U
دنباله داشتن
followism
U
دنباله روی
to continue
U
دنباله داشتن
subsequent to
U
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
to follow
U
دنباله داشتن
the trail of a meteor
U
دنباله شهاب
sequence
U
دنباله
[ریاضی]
tailing factor
U
ضریب دنباله
ship haven
U
طرادههای دنباله کشتی
trailing
U
دنباله دار بودن
full bottomed
U
دارای دنباله دراز
series
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
trails
U
دنباله دار بودن
comet
U
ذوذنب دنباله دار
trail
U
دنباله دار بودن
fibonacci series
U
دنباله فیبو ناجی
blazing star
U
ستاره دنباله دار
sum of the terms of an infinite sequence
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
trailed
U
دنباله دار بودن
comets
U
ستاره دنباله دار
cometology
U
گفتاردرستارههای دنباله دار
comet
U
ستاره دنباله دار
comets
U
ذوذنب دنباله دار
cometary
U
وابسته بستاره دنباله دار
cometography
U
شرح ستاره دنباله دار
sequences
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sea tail
U
دنباله دریایی یکانهای هوارو
the track of a comet
U
مسیر ستاره دنباله دار
cometic
U
وابسته بستاره دنباله دار
sequence
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
trailing zeros
U
صفرهای پشتی
[دنباله دار]
[ریاضی]
trainbearer
U
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
cama
U
توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
comas
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
self-sufficient
U
بی نیاز
requirement
U
نیاز
needless
U
بی نیاز
needed
U
نیاز
needing
U
نیاز
want
U
نیاز
demand
U
نیاز
need
U
نیاز
requirement
U
نیاز
need
U
نیاز
self sufficing
U
بی نیاز
demand
U
نیاز
demanded
U
نیاز
demands
U
نیاز
sweet nothings
U
راز و نیاز
urgency of need
U
ضرورت نیاز
succorance need
U
نیاز مهرطلبی
structural requirement
U
نیاز استاتیکی
social need
U
نیاز اجتماعی
demand
U
نیاز احتیاج
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
felt need
U
نیاز هشیار
demanded
U
نیاز احتیاج
demands
U
نیاز احتیاج
necessity
U
نیاز نیازمندی
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
achievement need
U
نیاز پیشرفت
n achievement
U
نیاز پیشرفت
affiliation need
U
نیاز پیوندجویی
n affiliation
U
نیاز پیوندجویی
agamic
U
بی نیاز ازتخم نر
prerequisites
U
پیش نیاز
construction need
U
نیاز سازندگی
cognizance need
U
نیاز شناخت
prerequisite
U
پیش نیاز
capital requirement
U
نیاز سرمایه
wanted
U
نقصان نیاز
want
U
نقصان نیاز
quasi need
U
شبه نیاز
nurturance need
U
نیاز مهرورزی
self-evident
U
بی نیاز از اثبات
requirement
U
مورد نیاز
self contained
U
برون بی نیاز
need gratification
U
ارضای نیاز
manifest need
U
نیاز اشکار
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
obviate
U
رفع نیاز کردن
criminal court
U
راز و نیاز کردن
custom ROM
U
مین نیاز مشتری
defendance need
U
نیاز خویشتن پایی
obviated
U
رفع نیاز کردن
obviates
U
رفع نیاز کردن
self sufficient
U
مستغنی بی نیاز از غیر
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
dominance need
U
نیاز سلطه گری
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
obviating
U
رفع نیاز کردن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
netblock
U
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
post free
U
بدون نیاز به تمبر زدن
overproduce
U
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
notations
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
combat essential
U
مورد نیاز حتمی رزمی
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
addressing
U
بدون نیاز به موارد خاص
notation
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
iam in bad
U
بسیار نیاز مند هشتم
postfix
U
و نیاز به کروشه را از بین می برد.
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
supplying
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
shortest
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
supplied
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
You are needed . They need you .
U
وجود شما مورد نیاز است
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
supply
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
customer
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
short
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com