Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mesic
U
نیازمند به رطوبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relative humidity
U
رطوبت نسبی
[مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
optimum moisture
U
رطوبت بهینه رطوبت مناسب
destitute
U
نیازمند
needier
U
نیازمند
needy
U
نیازمند
neediest
U
نیازمند
out of repair
U
نیازمند تعمیر
jobless
U
نیازمند به کار
clamant
U
نیازمند برسیدگی
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
needful
U
نیازمند ناگزیر
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
it goes without saying
U
نیازمند بگفتن نیست
it tells its own tale
U
نیازمند به توضیح نیست
good wine needs no bush
U
چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
gaff headed
U
بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
we need servants
U
ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
casual poor
U
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
humidity of the atmosphere
U
رطوبت جو
humidity
U
رطوبت
miosture
U
رطوبت
moisteness
U
رطوبت
moistness
U
رطوبت
dewiness
U
رطوبت
Humidifier
U
رطوبت زن
precipitation
U
رطوبت
precipitation
U
در صد رطوبت
dampness
U
رطوبت
wet
U
رطوبت
moisture
U
رطوبت
wets
U
رطوبت
dampest
U
رطوبت
dampers
U
رطوبت
damp
U
رطوبت
wettest
U
رطوبت
wetted
U
رطوبت
hygrosensitive
U
حساس به رطوبت
psychrometer
U
رطوبت سنج
hygroscope
U
رطوبت نما
hygrometry
U
رطوبت سنجی
hygrometer
U
رطوبت سنج
moisture content
U
مقدار رطوبت
moisture determination
U
تعیین رطوبت
water proof
U
رطوبت ناپذیر
water content
U
درصد رطوبت
the vitreoud humour
U
رطوبت زجاجیه
synovia
U
رطوبت مفصلی
surface moisture
U
رطوبت سطحی
specific humidity
U
رطوبت ویژه
soil moisture
U
رطوبت خاک
sebaceous humour
U
رطوبت شحمی
mustiness
U
بوی رطوبت
relative humidity
U
رطوبت نسبی
free moisture
U
رطوبت ازاد
free moisture
U
رطوبت سطحی
air dry
U
بدون رطوبت
desicant
U
رطوبت گیر
dehumidify
U
رطوبت گرفتن
dehumidification
U
رطوبت زدایی
permeable
U
رطوبت پذیر
air humidity
U
رطوبت هوا
air moisture
U
رطوبت هوا
capillaries
U
رطوبت موئینهای
humidification
U
رطوبت افزایی
humidity
U
غلظت رطوبت
precipitation
U
میزان رطوبت
impermeable
U
رطوبت ناپذیر
humidity
U
چگالی رطوبت
hydrometer
U
رطوبت سنج
capillary
U
رطوبت موئینهای
humidity
U
میزان رطوبت
absolute humidity
U
رطوبت مطلق
silica gel
U
ماده جاذب رطوبت
absolute humidity of gas
U
رطوبت مطلق گاز
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
aqueous corrosion
U
پوسیدگی در اثر رطوبت
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
hygrology
U
گفتار در رطوبت هوا
hygrophyte
U
گیاه رطوبت گرای
hygroscopic moisture
U
رطوبت موجود در هوا
wettish
U
رطوبت دار خیس
groundsheet
U
فرش رطوبت ناپذیر
hyalitis
U
اماس رطوبت شیشهای
groundsheets
U
فرش رطوبت ناپذیر
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
to fog off
U
دراثر رطوبت پوسیدن
hyalitis
U
ورم رطوبت زجاجی
permeable
U
قابل عبور دادن رطوبت
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
optimum moisture content
U
درصد رطوبت مناسب خاک
permeability
U
قابلیت عبور دادن رطوبت
intravitreous
U
واقع در درون رطوبت شیشهای
humectant
U
مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
unavailable water
U
رطوبت غیر قابل استفاده
deformation due to moisture and tempratu
U
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
hygrometer
U
الات وادوات سنجش رطوبت هوا
disrepair
U
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
cold wet clothing
U
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
mags
U
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
damp land pit curing
U
نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mag
U
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
hygrograph
U
دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
psychrometer
U
دستگاه بخار سنج هوا رطوبت سنج
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
hydrotropism
U
اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com