Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
colony
U
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations
U
تعداد مردم مردم
population
U
تعداد مردم مردم
reminders
U
بقیه
remnant
U
بقیه
remnants
U
بقیه
reminder
U
بقیه
remainder
U
بقیه
upon bail
U
بقیه ضمانت
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
yodeled
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
U
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
(be) thrown together
<idiom>
U
شانسی با بقیه هم گروه شدن
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
She is head and shoulders above others .
U
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
Keep the change.
بقیه پول مال خودتان.
head start
<idiom>
U
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
version
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow.
U
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
versions
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
subscript
U
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
polysomic
U
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
lan
U
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
header
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
headers
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
mastered
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
random access
U
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen
U
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
the people
U
مردم
the deaf
U
مردم کر
people
U
مردم
peopled
U
مردم
peoples
U
مردم
peopling
U
مردم
folk
U
مردم
folks
U
مردم
population
[pop.]
U
مردم
public
U
مردم
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
rushed
U
ازدحام مردم
rush
U
ازدحام مردم
paraded
U
اجتماع مردم
underfed
U
مردم گرسنه
parades
U
اجتماع مردم
parading
U
اجتماع مردم
townsfolk
U
مردم شهری
communism
U
مردم داری
the american public
U
مردم امریکا
sociability
U
مردم امیزی
mobs
U
انبوه مردم
rushing
U
ازدحام مردم
parade
U
اجتماع مردم
manragora
U
مردم گیاه
mandrake
U
مردم گیاه
other people
U
مردم دیگر
population
[pop.]
U
تعداد مردم
all men
U
کلیه مردم
mandating
U
دستور مردم به
mandates
U
دستور مردم به
mandated
U
دستور مردم به
mandate
U
دستور مردم به
all men
U
مردم همه
popularity
U
مردم پسندی
all men
U
همه مردم
lowest common denominators
U
مردم پذیر
mobbing
U
انبوه مردم
the dregs of the people
U
مردم پست
land n
U
قوم مردم
ombudsman
U
فریادرس مردم
people say
U
مردم می گویند
the many
U
بیشتر مردم
ombudsmen
U
فریادرس مردم
the million
U
توده مردم
communists
U
مردم گرا
the multitude
U
توده مردم
the offscourings humanity
U
مردم پست
communist
U
مردم گرا
on the tongues of men
U
سر زبان مردم
jawsmith
U
مردم فریب
the old
U
مردم سالخورده
flower people
U
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
lao
U
مردم تایی
mobbed
U
انبوه مردم
mob
U
انبوه مردم
rucks
U
مردم عادی
ruck
U
مردم عادی
omnibuses
U
توده مردم
omnibus
U
توده مردم
commons
U
مردم عادی
the total population
U
همه مردم
unsociability
U
مردم گریزی
populace
U
توده مردم
misanthropes
U
مردم گریز
misanthrope
U
مردم گریز
unsocial
U
مردم گریز
public notice
U
آگهی به مردم
laotian
U
مردم تایی
the public
U
عموم مردم
Among the people .
U
درمیان مردم
commonest
U
: مردم عوام
demos
U
توده مردم
anthropology
U
مردم شناسی
openly
U
در انظار مردم
outside opinion
U
رای مردم
canaille
U
مردم پست
other people
U
سایر مردم
common
U
: مردم عوام
hoi polloi
U
توده مردم
commoners
U
: مردم عوام
men of intellgence
U
مردم باهوش
reputedly
U
در نظر مردم
lowest common denominator
U
مردم پذیر
outside opinion
U
عقیده مردم
anarchy
U
خودسری مردم
unsociable
U
مردم گریز
popular
U
مردم پسند
public-spirited
U
خیرخواه مردم
anthropometry
U
مردم سنجی
head count
U
شمارش مردم
head counts
U
شمارش مردم
most people
U
بیشتر مردم
citizenship
U
مردم تبعیت
mass
U
توده مردم
plebeians
U
توده مردم
corporations
U
گروهی از مردم
citizenry
U
مردم تبعیت
massing
U
توده مردم
corporation
U
گروهی از مردم
demography
U
مردم نگاری
many people
U
بسیاری از مردم
many people
U
خیلی از مردم
masses
U
توده مردم
plebeian
U
توده مردم
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
people of all ranks
U
مردم ازهر طبقه
up front
U
جلو چشم مردم
rabblement
U
توده مردم پست
vox populi
U
اراء یا افکار مردم
folkish
U
وابسته به توده مردم
open day
U
روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
folklike
U
وابسته به توده مردم
the rank and file
U
توده مردم عادی
korean
U
زبان مردم کره
ragtag and bobtail
U
توده مردم پست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com