English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
morbid U بیمارگون
mendacity U دروغگویی بیمارگون
pathological lying U دروغگویی بیمارگون
kleptomania U دزدی بیمارگون
remarks U نکته
word for word <adv.> U نکته به نکته
MOT U نکته
MOTs U نکته
letter for letter <adv.> U نکته به نکته
point U نکته
remark U نکته
poniter U نکته
faithfully <adv.> U نکته به نکته
remarked U نکته
to the letter <adv.> U نکته به نکته
verbatim <adv.> U نکته به نکته
exactly <adv.> U نکته به نکته
remarking U نکته
supererogation U بس پردازی
post processing U پس پردازی
nicely U نکته باریک
punctiliousness U نکته گیری
finesse U نکته بینی
an inappropriate remark U نکته ای بیجا
nifty U نکته دان
quodlibet U نکته قابل
scrutator U نکته سنج
mosul U نکته کلمه
quodlibet U نکته عالی
an uncalled-for remark U نکته ای ناخوانده
prig U نکته گیر
punctilious U نکته سنج
generalities U نکته کلی
generality U نکته کلی
prigs U نکته گیر
red herring U نکته انحرافی
niftier U نکته دان
niftiest U نکته دان
punctiliously U نکته سنج
naturalism U طبیعت پردازی
file processing U پرونده پردازی
exocathection U برون پردازی
endocathection U به خود پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
ideation U اندیشه پردازی
image processing U تصویر پردازی
priority processing U اولویت پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
list processing U لیست پردازی
preprocessing U پیش پردازی
multiprocessing U چند پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
dp U داده پردازی
document processing U متن پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
symbolism U نشان پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
data processing U داده پردازی
symbolization U نماد پردازی
batch processing U دسته پردازی
theorization U نظریه پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
phraseology U عبارت پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
call processing U فراخوان پردازی
teleprocessing U دور پردازی
subtility U نکته باریک دقیقه
epigrammatical U نکته دار هجوامیز
get to the heart of <idiom> U مهمترین نکته را گرفتن
particular U دقیق نکته بین
to split hairs U نکته گیری کردن
shortcomings U نکته ضعف کمبود
shortcoming U نکته ضعف کمبود
gist U لب کلام نکته مهم
punctual U لایتجزی نکته دار
setting U گیرش صحنه پردازی
fantasizing U وهم پردازی کردن
versification U شاعری قافیه پردازی
fantasises U وهم پردازی کردن
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
fantasizes U وهم پردازی کردن
fantasize U وهم پردازی کردن
fantasising U وهم پردازی کردن
fantasised U وهم پردازی کردن
fantasized U وهم پردازی کردن
data processing center U مرکز داده پردازی
logomachy U بازی واژه پردازی
list processing langauge U زبان لیست پردازی
locutions U سبک عبارت پردازی
verbiage U درازگویی سخن پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
dp manager U مدیر داده پردازی
businedd data processing U داده پردازی تجاری
business data processing U داده پردازی تجاری
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
locution U سبک عبارت پردازی
scientific data processing U داده پردازی علمی
oratory U فن خطابه سخن پردازی
yarn U افسانه پردازی کردن
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
yarns U افسانه پردازی کردن
settings U گیرش صحنه پردازی
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
It is a very subtle point. U نکته بسیار ظریفی است
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking point U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
there is time and place for everything <proverb> U هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
high light U تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
technicalities U اصطلاحات فنی نکته فنی
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
technicality U اصطلاحات فنی نکته فنی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
remote batch processing U پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com