Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bootleg
U
نوعی حمله با فریفتن حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
sell a dummy
U
فریفتن حریف
direct free kick
U
مکث مهاجم برای فریفتن حریف
charge
U
حمله به حریف
charges
U
حمله به حریف
assaulted
U
حمله بدنی به حریف
assaults
U
حمله بدنی به حریف
assault
U
حمله بدنی به حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
parry
U
دفع کردن حمله حریف
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
deropement
U
مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
tackles
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackle
U
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
swiss system
U
نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
bellies
U
نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
belly
U
نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
quarterback draw
U
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
decoying
U
فریفتن
seduced
U
فریفتن
decoys
U
فریفتن
seduce
U
فریفتن
deceiving
U
فریفتن
decoy
U
فریفتن
hornswoggle
U
فریفتن
enchant
U
فریفتن
ensorcell
[literary]
U
فریفتن
ensorcel
[American]
[literary]
U
فریفتن
eucher
U
فریفتن
ensorcel
U
فریفتن
becharm
U
فریفتن
bewitch
U
فریفتن
captivates
U
فریفتن
deceives
U
فریفتن
captivate
U
فریفتن
tempted
U
فریفتن
captivated
U
فریفتن
tempt
U
فریفتن
entices
U
فریفتن
enticed
U
فریفتن
entice
U
فریفتن
decoyed
U
فریفتن
tempts
U
فریفتن
deceived
U
فریفتن
seduces
U
فریفتن
seducing
U
فریفتن
skunk
U
فریفتن
bewitches
U
فریفتن
befool
U
فریفتن
bewitched
U
فریفتن
bewitch
U
فریفتن
deceive
U
فریفتن
mystify
U
فریفتن
hocus
U
فریفتن
string along
<idiom>
U
فریفتن
practise deceit
[British]
U
فریفتن
mislead
U
فریفتن
fool
U
فریفتن
hustle
U
فریفتن
hustled
U
فریفتن
hustles
U
فریفتن
hustling
U
فریفتن
practice deceit
[American]
U
فریفتن
hoodwink
U
فریفتن
intriguing
U
فریفتن
baffle
U
فریفتن
intrigue
U
فریفتن
to lead up the garden
U
فریفتن
beguile
U
فریفتن
delude
U
فریفتن
skunks
U
فریفتن
intrigues
U
فریفتن
fob
U
فریفتن
bluff
U
فریفتن
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
doodles
U
فریفتن سروصدا کردن
inveigling
U
فریفتن سرگرم کردن
inveigles
U
فریفتن سرگرم کردن
inveigled
U
فریفتن سرگرم کردن
charm
U
مسحور کردن فریفتن
doodling
U
فریفتن سروصدا کردن
luring
U
فریفتن اغوا کردن
intriguing
U
توط ئه چیدن فریفتن
intrigue
U
توط ئه چیدن فریفتن
wile
U
بطمع انداختن فریفتن
hocus
U
فریب دهنده فریفتن
enchants
U
مسحور شدن فریفتن
doodle
U
فریفتن سروصدا کردن
enchant
U
مسحور شدن فریفتن
intrigues
U
توط ئه چیدن فریفتن
lure
U
فریفتن اغوا کردن
doodled
U
فریفتن سروصدا کردن
lured
U
فریفتن اغوا کردن
lures
U
فریفتن اغوا کردن
inveigle
U
فریفتن سرگرم کردن
fudged
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging
U
فریفتن اهسته حرکت کردن
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
jilts
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
rivals
U
حریف
matches
U
حریف
match
U
حریف
rival
U
حریف
foe
U
حریف
rivaled
U
حریف
rivaling
U
حریف
rivalling
U
حریف
competitor
U
حریف
competitors
U
حریف
rivalled
U
حریف
challengers
U
حریف
opponents
U
حریف
opponent
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
challenger
U
حریف
adversaries
U
حریف
adversarial
U
حریف
foes
U
حریف
adversary
U
حریف
downfield
U
زمین حریف
playing the man
U
بازی با حریف
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
dropped
U
جاگذاشتن حریف
drops
U
جاگذاشتن حریف
head butt
U
با سر به حریف زدن
adversary
U
حریف کشتی
dropping
U
جاگذاشتن حریف
away
U
زمین حریف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
adversaries
U
حریف کشتی
target
U
سینه حریف
targeted
U
سینه حریف
targeting
U
سینه حریف
opponents
U
حریف طرف
shadow
U
چسبیدن به حریف
shadowed
U
چسبیدن به حریف
shadowing
U
چسبیدن به حریف
copes
U
حریف شدن
coped
U
حریف شدن
victims
U
حریف ضعیف
cope
U
حریف شدن
jacks of all trades
U
همه فن حریف
jack of all trades
U
همه فن حریف
swingman
U
همه فن حریف
end
U
زمین حریف
ended
U
زمین حریف
targets
U
سینه حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com