English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double quartan fever U نوبه ربع معکوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malaria U نوبه
lot U نوبه
marsh malaria U نوبه
paludism U تب نوبه
agoo U تب نوبه
ague U تب نوبه
intermittent fever U تب نوبه
paludous U نوبه نشان
eucalyptus U درخت تب نوبه
inventory lot U نوبه انبار
eucalyptuses U درخت تب نوبه
malarious U نوبه خیز
small lot U نوبه کم تعداد
lot U نوبه مهمات
impaludism U نوبه مردابی
ammunition lot U نوبه مهمات
dumb ague U نوبه دزده
algor U سرمای نوبه
lot number U شماره نوبه مهمات
inventory lot U نوبه ذخیره مهمات
inventory lot U نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
reversed U معکوس
contrary U معکوس
reversible U معکوس
reverses U معکوس
reverse U معکوس
reversal U معکوس
upside down U معکوس
reversing U معکوس
countered U معکوس
countering U معکوس
reversals U معکوس
negative U معکوس
converse U :معکوس
vice versa U معکوس
conversely U معکوس
convert U معکوس
counter U معکوس
converting U معکوس
converted U معکوس
converts U معکوس
reversion U معکوس
reciprocal U معکوس
negatives U معکوس
conversed U :معکوس
conversed U معکوس
obverse U معکوس
conversing U معکوس
conversing U :معکوس
converses U معکوس
inverse U معکوس
converse U معکوس
converses U :معکوس
negative correlation U همبستگی معکوس
indian in reverse U هندی معکوس
obcordate U قلبی معکوس
inverter U معکوس کننده
reverse pitch U گام معکوس
reverse polarity U پلاریته معکوس
invertible U معکوس شدنی
reverse thrust U تراست معکوس
back splice U پیوند معکوس
backset U معکوس وارونه
dis- U معکوس کردن
reverse speed U سرعت معکوس
draw back U کشیدن معکوس
switcheroo U عمل معکوس
set back U معکوس پس زدن
reverse video U ویدئوی معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
reverse current U جریان معکوس
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
invert matrix U ماتریس معکوس
invert suger U قند معکوس
inverted structure U ساختار معکوس
reversal film U فیلم معکوس
retroaction U عمل معکوس
inverted file U فایل معکوس
inverted opening U گشایش معکوس
negative relation U رابطه معکوس
lateral inversion U معکوس جانبی
reversal process U جریان معکوس
reverse bias U پیشقدر معکوس
reverse slope U شیب معکوس
inverse feedback U واخوراند معکوس
inverse function U تابع معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
inverse relationship U ارتباط معکوس
inverse voltage U ولتاژ معکوس
reverse control U کنترل معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
obversion U استنتاج معکوس
negative caster U گردش معکوس
back resistance U مقاومت معکوس
inverse U واژگونه معکوس
reverse gear U دنده معکوس
reverse gears U دنده معکوس
feedback U تزویج معکوس
opposite U روبرو معکوس
opposites U روبرو معکوس
reverse U معکوس کننده
reversed U معکوس کردن
reverse U معکوس کردن
reversed U معکوس کننده
reverses U معکوس کننده
reverses U معکوس کردن
mirroring U معکوس نمودن
reversing U معکوس کردن
countdowns U شمارش معکوس
reciprocal U متقابل معکوس
reversing U معکوس کننده
back-up U معکوس ریختن
countdown U شمارش معکوس
back up U معکوس ریختن
reversion U معکوس کردن
conversely U بطور معکوس
reciprocal U معکوس دوجانبه
back formation U اشتقاق معکوس
back conductance U برقرسانایی معکوس
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
complementing U معکوس یک عدد دودویی
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
complements U معکوس یک عدد دودویی
retroact U عمل معکوس کردن
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
What invert sugar U قند معکوس چیست
one's complement U معکوس یک عدد دودویی
obvert U نتیجه معکوس گرفتن از
inverted file U فایل معکوس شده
retrogress U ترقی معکوس کردن
complement U معکوس یک عدد دودویی
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
backfire U نتیجه معکوس گرفتن
de- U معکوس عمل کردن
shift the rudder U معکوس کردن سکان
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
couple back U معکوس تزویج شدن
back turns of armature U سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration U تیتر کردن معکوس
backfiring U نتیجه معکوس گرفتن
backfires U نتیجه معکوس گرفتن
backfired U نتیجه معکوس گرفتن
retrogressed U ترقی معکوس کردن
retrogresses U ترقی معکوس کردن
retrogressing U ترقی معکوس کردن
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
reverse video U صفحه نمایش معکوس
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
complemented U معکوس یک عدد دودویی
inverting circuit U مدار معکوس کننده
backtracking U عمل پیمایش معکوس یک لیست
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode U دیود با مفاومت معکوس بالا
peak inverse anode voltage U اوج ولتاژ اندی معکوس
high back resistance diode U دیود با مقاومت معکوس زیاد
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down U از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment U گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator U دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert U معکوس کردن تازه کردن
converts U معکوس کردن تازه کردن
converted U معکوس کردن تازه کردن
converting U معکوس کردن تازه کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling U فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com