Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
handout
U
نوبت بازی
handouts
U
نوبت بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
strikers
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
Other Matches
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
tour
U
نوبت
reprise
U
نوبت
inning
U
نوبت
periodicity
U
نوبت
heat
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
tertian fever
U
نوبت سه به یک
toured
U
نوبت
touring
U
نوبت
tours
U
نوبت
tricked
U
نوبت
tricking
U
نوبت
serves
U
نوبت
turns
U
نوبت
heats
U
نوبت
served
U
نوبت
serve
U
نوبت
turn
U
نوبت
trick
U
نوبت
alternation
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت غب
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
shifted
U
نوبت کار
shifted
U
نوبت کاری
round
U
نوبت گردکردن
shifts
U
نوبت تعویض
shifts
U
نوبت کار
shifts
U
نوبت کاری
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
trick
U
نوبت نگهبانی
tricked
U
نوبت نگهبانی
roundest
U
نوبت گردکردن
tricking
U
نوبت نگهبانی
penalties
U
از کف دادن نوبت
penalty
U
از کف دادن نوبت
shift
U
نوبت تعویض
shift
U
نوبت کار
shift
U
نوبت کاری
prime shift
U
نوبت اول
period
U
روزگار نوبت
round robin
U
با گردش نوبت
round robin
U
نوبت گردشی
periodic
U
نوبت دار
period
U
نوبت مرحله
periods
U
نوبت مرحله
periods
U
روزگار نوبت
period
U
نوبت ایست
periods
U
نوبت ایست
movement credit
U
نوبت حرکت
intermittent
U
نوبت دار
out of turn
U
خارج از نوبت
whose turn is it?
U
نوبت کیست
shifted
U
نوبت تعویض
it is my lead
U
نوبت من است
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
My turn!
U
حالا نوبت منه!
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
say
U
نوبت حرف زدن
rota
U
جدول نوبت خدمت
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
out
U
نوبت سرویس اسکواش
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
says
U
نوبت حرف زدن
rotas
U
جدول نوبت خدمت
round
U
نوبت گرد کردن
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
it is your move
U
نوبت شما است
on deck
U
دونده منتظر نوبت
roundest
U
نوبت گرد کردن
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
bat around
U
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
every dog has his d.
U
هرکسی چندروزه نوبت اوست
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
platoon
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
all things come to him who waits
<proverb>
U
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
platoons
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard
U
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
wickets
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
every one fired two rounds
U
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
patulousness
U
بازی
game
U
بازی
partie
U
بازی
plain dealing
U
بازی
gaming
U
بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
actions
U
بازی
dibasic
U
دو بازی
action
U
بازی
falconine
U
بازی
grey hound
U
سگ بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
slackness
U
بازی
solitaires
U
تک بازی
solitaire
U
تک بازی
watermanship
U
اب بازی
openness
U
بازی
fun
U
بازی
home
U
بازی
playing
U
بازی
homes
U
بازی
basics
U
بازی
basic
U
بازی
play
U
بازی
played
U
بازی
clearance
U
بازی
plays
U
بازی
agiotage
U
سفته بازی
basic salt
U
نمک بازی
playing
U
بازی کردن
basic dye
U
رنگینه بازی
basket ball
U
یکجورتوپ بازی
charlatanism
U
زبان بازی
basicity
U
قدرت بازی
basification
U
بازی شدن
basketball
U
بازی بسکتبال
fronting
U
بازی در سانتر
video games
U
بازی دیدنی
sharp practice
U
حقه بازی
hawking
U
قوش بازی
swordplay
U
فن شمشیر بازی
playground
U
زمین بازی
playgrounds
U
زمین بازی
puppetry
U
عروسک بازی
winner
U
برنده بازی
winners
U
برنده بازی
achate
U
مهرهء بازی
front
U
بازی در سانتر
acrobacy
U
بند بازی
acrobatism
U
ریسمان بازی
active sodomy
U
بچه بازی
actuble
U
بازی کردن
video game
U
بازی دیدنی
billiard
U
بازی بیلیارد
played
U
رل بازی کردن
computer game
U
بازی کامپیوتری
conjury
U
شعبده بازی
crampet game
U
بازی شطرنج
played
U
خلاصی بازی
cunningly
U
به حیله بازی
dangerous play
U
بازی خطرناک
dib
U
قاپ بازی
played
U
بازی کردن
dib
U
تیله بازی
dibs
U
بازی نرد
doll play
U
عروسک بازی
pantomimes
U
لال بازی
cock fighting
U
خروس بازی
closed game
U
بازی بسته
bonefire
U
اتش بازی
bosh
U
حقه بازی
box score
U
حساب بازی
buggery
U
بچه بازی
playing
U
رل بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com