Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
psychological make up
U
نمود ذهنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
life form
U
زی نمود
life forms
U
زی نمود
growth
U
نمود
growths
U
نمود
performance
U
نمود
performances
U
نمود
phenomenon
U
نمود
appearance
U
نمود
appearances
U
نمود
prospects
U
نمود
aspects
U
نمود
aspect
U
نمود
prospect
U
نمود
prospected
U
نمود
prospecting
U
نمود
pseudomorphism
U
نمود کاذب
it had a europeanlook
U
اروپایی می نمود
macroscopic
U
درشت نمود
phenomenon
U
نمود تجلی
actescence
U
نمود شیر
pseudomorphous
U
دارای نمود کاذب
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
he proceeded to investigate it
U
بتحقیق ان مبادرت نمود
movable bridge
U
پلی که میشودجابجا نمود
he showed me kindness
U
ابرازمحبت نسبت به من نمود
multiphase
U
دارای چند نمود
incommutably
U
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
water exists in three phases
U
اب درسه نمود وجود دارد
incompressibly
U
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
intellectual
U
ذهنی
intellectuals
U
ذهنی
mental
U
ذهنی
heuristic
U
ذهنی
subjective
U
ذهنی
psychic
U
ذهنی
psychical
U
ذهنی
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
hatchment
U
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
mental faculties
U
قوی ذهنی
mental discipline
U
پرورش ذهنی
mental process
U
فرایند ذهنی
mental growth
U
رشد ذهنی
mental development
U
رشد ذهنی
mental confusion
U
گم گشتگی ذهنی
mental analysis
U
تحلیل ذهنی
mental ability
U
توانایی ذهنی
imaginary
<adj.>
U
ذهنی باف
mental faculty
U
قوه ذهنی
mental image
U
تصویر ذهنی
subjective equality
U
برابری ذهنی
psychogenic
U
موجدمحرکات ذهنی
subjective reality
U
واقعیت ذهنی
stupidness
U
کند ذهنی
psychgenetic
U
موجدمحرکات ذهنی
subjective utility
U
سودمندی ذهنی
subjective value
U
ارزش ذهنی
perceptual handicap
U
ناتوانی ذهنی
subjectivism
U
ذهنی گرایی
to imprint on the mind
U
ذهنی کردن
to stamp on the memory
U
ذهنی کردن
mentally handicapped
U
معلول ذهنی
mental structure
U
ساخت ذهنی
mental set
U
امایه ذهنی
unintelligence
U
کند ذهنی
mental maturity
U
بلوغ ذهنی
stupdity
U
کند ذهنی
imbecility
U
کند ذهنی
imagery
U
تصویرسازی ذهنی
mentalities
U
قوه ذهنی
faculty
U
قوه ذهنی
mentality
U
قوه ذهنی
intrinsic
U
طبیعی ذهنی
bradyphrenia
U
کندکاری ذهنی
mental function
U
کارکرد ذهنی
faculties
U
قوه ذهنی
rehearsal
U
مرور ذهنی
intellectuals
U
ذهنی روشنفکر
intellectual
U
ذهنی روشنفکر
rehearsals
U
مرور ذهنی
image
U
تصویر ذهنی
heuristic learning
U
یادگیری ذهنی
images
U
تصویر ذهنی
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
piggyback file
U
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
phantasm
U
روح تصویر ذهنی
faculties
U
نیروی ذهنی دانشکده
subjectively
U
بطور ذهنی یا باطنی
presence of mind
U
حاضر ذهنی هوشیاری
stupor
U
کند ذهنی گیجی
stupors
U
کند ذهنی گیجی
connotations
U
توارد ذهنی معنی
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
stupidity
U
کند ذهنی بی علاقگی
stupidities
U
کند ذهنی بی علاقگی
subjective psychology
U
روانشناسی ذهنی گرا
verbal image
U
تصویر ذهنی کلامی
subjective scoring
U
نمره گذاری ذهنی
mentally deficient
U
عقب مانده ذهنی
mental retardation
U
عقب مانده ذهنی
mentally retarded
U
عقب مانده ذهنی
mental retardation
U
عقب ماندگی ذهنی
mentally subnormal
U
عقب مانده ذهنی
hypophrenia
U
عقب ماندگی ذهنی
aniconia
U
فقدان تصویر ذهنی
mental subnormality
U
عقب ماندگی ذهنی
eidetic imagery
U
تصویر ذهنی روشن
oligophrenia
U
عقب ماندگی ذهنی
faculty
U
نیروی ذهنی دانشکده
connotation
U
توارد ذهنی معنی
faculty psychology
U
روانشناسی قوای ذهنی
noetic
U
ذهنی قیاس منطقی
mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی
brain worker
U
کارگر ذهنی روشنفکر
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
borderline mental retardation
U
عقب ماندگی ذهنی مرزی
primary mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی نخستین
secondary mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی ثانوی
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
educable mentally retarded
U
عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
california tests of mental maturity
U
ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
low grade defective
U
عقب مانده ذهنی تراز پایین
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
trainable mentally retarded
U
عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
columbia mental maturity scale
U
مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
he took my words in good part
U
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
psychogenesis
U
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
subjective
U
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
locarno treaty
U
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com