Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
full length
U
نماینده تمام قدانسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
dept
U
نماینده
agents
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
agent
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
agencies
U
نماینده
agency
U
نماینده
attorney
U
نماینده
proxy
U
نماینده
factor
U
نماینده
factors
U
نماینده
indicant
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
delegating
U
نماینده
representatives
U
نماینده
deputies
U
نماینده
representative
U
نماینده
delegates
U
نماینده
delegated
U
نماینده
delegate
U
نماینده
proctor
U
نماینده
indicator
U
نماینده
deputy
U
نماینده
doer
U
نماینده
doers
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
representatives
U
نماینده ها
deligate
U
نماینده
depts
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
nominees
U
نماینده
nominee
U
نماینده
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
envoi
U
مامور نماینده
parliamentarians
U
نماینده مبرز
parliamentarian
U
نماینده مبرز
overseas agent
U
نماینده خارجی
priority indicator
U
نماینده اولویت
customs agent
U
نماینده گمرکی
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
legates
U
نماینده پاپ
law agent
U
نماینده قضایی
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
represents
U
نماینده بودن
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
permanent deligate
U
نماینده دایمی
marker ship
U
کشتی نماینده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
envoy
U
مامور نماینده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
walking delegate
U
نماینده سیار
envoys
U
مامور نماینده
legate
U
نماینده پاپ
law agent
U
نماینده حقوقی
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
internunico
U
نماینده پاپ
representation
U
تمثال نماینده
representations
U
تمثال نماینده
represent
U
نماینده بودن
represented
U
نماینده بودن
sales agent
U
نماینده فروش
deputy
U
وکیل نماینده
sales representative
U
نماینده فروش
assignee
U
نماینده مامور
election
U
انتخاب نماینده
deputation
U
نماینده نمایندگی
check indicator
U
نماینده مقابله
by depty
U
بوسیله نماینده
sole agent
U
نماینده انحصاری
deputies
U
وکیل نماینده
expessive
U
حاکی نماینده
deputations
U
نماینده نمایندگی
stack indicator
U
نماینده پشته
representative elements
U
عناصر نماینده
consular agent
U
نماینده کنسولی
insurance agent
U
نماینده بیمه
exponent
U
شرح دهنده نماینده
senator
U
نماینده مجلس سنا
senators
U
نماینده مجلس سنا
exponents
U
شرح دهنده نماینده
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
sole representative
U
نماینده منحصر بفرد
sole agent
U
نماینده منحصر بفرد
legates
U
نماینده پاپ حاکم
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
legate
U
نماینده پاپ حاکم
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
phraseogram
U
خط یا خطوط نماینده عبارات
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
guidon
U
پرچم نماینده واحد
home service agent
U
نماینده فروش داخلی
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
envoy extraordiinary
U
نماینده فوق العاده
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
factors
U
حق العمل کار نماینده
to act for somebody
U
نماینده کسی بودن
forwarding agent
U
نماینده حمل و نقل
factor
U
حق العمل کار نماینده
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
agents
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
syndic
U
نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
impersonify
U
ادم ساختن نماینده بودن از
genotype
U
نوع معرف و نماینده یک جنس
typified
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifies
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
marker ship
U
ناو نماینده یاجلودار ستون
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
legate
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
legates
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
typifying
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typify
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
g man
U
نماینده مخصوص دایره بازرسی
agent
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
he voted by proxy
U
بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
subagent
U
عامل دست دوم نماینده فرعی
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
persona grata
U
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
jeap &gill
U
دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
note
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
noting
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
ABC
U
سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبا است الفبا
spelling group
U
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
parlementaire
U
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
internunico
U
فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
full
U
تمام
It's over.
U
تمام شد.
completing
U
تمام
entire
U
تمام
completed
U
تمام
complete
U
تمام
whole length
U
تمام قد
all night
U
در تمام شب
yame
U
تمام
through
U
تمام
full length
U
تمام قد
fullest
U
تمام
off
U
تمام
out and out
U
تمام
completes
U
تمام
out-and-out
U
تمام
full-length
U
تمام قد
thru
U
تمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com