English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
delivers U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
transferring U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
switch fire U انتقال تیر دادن
shifts U انتقال تیر دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
shift U انتقال تیر دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploy U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
shifted U انتقال تیر دادن
tabling U به جدولی انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
shuttle U نقل و انتقال دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
moves U تغییردادن انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
demise U انتقال دادن مال با وصیت
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
carry over U انتقال به صفحه بعد دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
look off U فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop U پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
pentathlons U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
throw U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics U مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
ordnace U مهمات
ammo U مهمات
ordnance U مهمات
munitions U مهمات
munition U مهمات
ammunition U مهمات
deathlon U مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
armed ammunition U مهمات مسلح
munitioneer U مهمات ساز
tracer U مهمات رسام
service ammunition U مهمات جنگی
magazines U انبار مهمات
lot U نوبه مهمات
piggy back U کیسه مهمات
ammunition depot U انبار مهمات
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
munitions of war U مهمات جنگی
ammunition handler U متصدی مهمات
tracers U مهمات رسام
drill ammunition U مهمات مشقی
cave U زاغه مهمات
fixed ammunition U مهمات ثابت
load U بارگیری مهمات
live ammunition U مهمات جنگی
inert U مهمات مشقی
ammunition dump U انبار مهمات
ammunition dump U زاغه مهمات
artillery ammunition U مهمات توپخانه
magazine U انبار مهمات
loads U بارگیری مهمات
cook off U گل کردن مهمات
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
caves U زاغه مهمات
ammunition barricade U بستههای مهمات
inert ammunition U مهمات مشقی
ammunition pit U چاله مهمات
ammunition pit U زاغه مهمات
ammunition condition U وضعیت مهمات
practice ammunition U مهمات مشقی
ammunition credit U سهمیه مهمات
service ammunition U مهمات رزمی
bunkers U زاغه مهمات
caisson U واگون مهمات
separate ammunition U مهمات مجزا
bunker U زاغه مهمات
igloo space U زاغههای مهمات
caisson U صندوق مهمات
ammo zero U مهمات تمام
ammunition lot U نوبه مهمات
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
live U مهمات جنگی
lived U مهمات جنگی
inert ammunition U مهمات بی اثر
ammunition carrier U مهمات بیار
blank ammunition U مهمات مانوری
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
ammunition chest U جعبه مهمات
separate loading U مهمات مجزا
blank ammunition U مهمات مشقی
explosive ordnance U مهمات منفجره
ammunition trains U بنه مهمات
ball ammunition U مهمات مانوری
ammo plus U مهمات بیش از نصف
ammunition credit U سهمیه مهمات ذخیره
prescribed load U بار مهمات مجاز
ammunition depot U محل تدارک مهمات
ammunition day of supply U روز اماد مهمات
shell room U انبار مهمات ناو
gun room U مخزن مهمات درکشتی
ammunition data card U کارت مشخصات مهمات
inventory lot U نوبه ذخیره مهمات
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
wracked U قفسه مهمات و وسایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com