English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
point U نقطه گذاری کردن ممیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuates U نقطه گذاری کردن
punctuating U نقطه گذاری کردن
point U نقطه گذاری کردن
punctuate U نقطه گذاری کردن
punctuated U نقطه گذاری کردن
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
radix point U نقطه ممیز
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
puncuation U نقطه گذاری
punctuation U نقطه گذاری
pointing U نقطه گذاری
punctuation symbol U نماد نقطه گذاری
punctuative U وابسته به نقطه گذاری
dotting U نقطه گذاری [نقشه فرش]
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
loads U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
synthesize U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
fund U سرمایه گذاری کردن
tracklaying U شنی گذاری کردن
primming U چاشنی گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
to sow mines U مین گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
invest U سرمایه گذاری کردن
paragraphs U فاصله گذاری کردن
mark U علامت گذاری کردن
christen U نام گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
marks U علامت گذاری کردن
paragraph U فاصله گذاری کردن
loads U ذخیره گذاری کردن
loads U خرج گذاری کردن
christened U نام گذاری کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
load U خرج گذاری کردن
load U ذخیره گذاری کردن
paginate U صفحه گذاری کردن
mining U مین گذاری کردن
cost U قیمت گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
to lay the track U ریل گذاری کردن
christens U نام گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
paged U صفحات را نمره گذاری کردن
page U صفحات را نمره گذاری کردن
mark U نمره گذاری کردن علامت
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
pages U صفحات را نمره گذاری کردن
loading U خرج گذاری کردن سلاح
wattle U نرده گذاری کردن بستن
marks U نمره گذاری کردن علامت
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
crowns U تاج گذاری کردن پوشاندن
crown U تاج گذاری کردن پوشاندن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
verifier U ممیز
surveyor U ممیز
auditor U ممیز
decimal points U ممیز
auditors U ممیز
comptroller U ممیز
discerning U ممیز
radix point U ممیز
distinguished investigated by the U ممیز
auditor general U سر ممیز کل
controller U ممیز
decimal point U ممیز
surveyors U ممیز
scrutineer U ممیز
binary point U ممیز
controllers U ممیز
discriminator U ممیز
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
fixed point U ممیز ثابت
assessor U ممیز مالیات
slash U نشان ممیز
slashes U نشان ممیز
decimal points U ممیز اعشار
binary point U ممیز دودویی
assumed decimal point U ممیز عاریتی
slashed U نشان ممیز
binary point U ممیز دودوئی
decimal point U ممیز اعشاری
decimal point U ممیز اعشار
fixed point U با ممیز ثابت
discerning minor U صغیر ممیز
floating point U ممیز شناور
floating point U با ممیز شناور
differentiating filter U صافی ممیز
controllers U حسابدار ممیز
indiscerning U غیر ممیز
controller U حسابدار ممیز
marker variable U متغیر ممیز
variable point U با ممیز متغییر
decimal points U ممیز اعشاری
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
fixes U نقطه کردن
fix U نقطه کردن
fleck U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
floating point U ممیز شناور [ریاضی]
fixed point operation U عملکرد با ممیز ثابت
hexadecimal point U ممیز شانزده شانزدهی
floating point representation U نمایش با ممیز شناور
fixed point representation U نمایش ممیز ثابت
floating point operation U عملیات ممیز شناور
fixed point arithmetic U حساب ممیز ثابت
floating point rutine U روال ممیز شناور
floating point arithmetic U حساب ممیز شناور
octal point U ممیز هشت هشتی
floating point number U عدد با ممیز شناور
floating point constant U ثابت ممیز شناور
floating point operation U عملکردبا ممیز شناور
fixed point number U عدد با ممیز ثابت
indiscerning minor U صغیر غیر ممیز
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
localizes U در یک نقطه جمع کردن
localises U در یک نقطه جمع کردن
localizing U در یک نقطه جمع کردن
localize U در یک نقطه جمع کردن
localising U در یک نقطه جمع کردن
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
floating point number U اعداد ممیز شناور [ریاضی]
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
fulcrum U دارای نقطه اتکاء کردن
neutral earth U زمین کردن نقطه صفر
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
g flops U یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
mined U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com