Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
skate boat
U
قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
uncleat
U
بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
jolly boat
U
قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
bollard
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards
U
تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painter
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painters
U
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
fender
U
بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
alighting area
U
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
coast in point
U
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
mooring penant
U
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
chine
U
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
point of tow
U
نقطه یدک ناو یا قایق
ties
U
متصل کردن مهار کردن مهار
tie
U
متصل کردن مهار کردن مهار
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
clamped
U
مهار کردن
chuck
U
مهار کردن
chucks
U
مهار کردن
chucked
U
مهار کردن
clamping
U
مهار کردن
clamp
U
مهار کردن
chucking
U
مهار کردن
clamps
U
مهار کردن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic
U
مهار کردن خودکار
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
bolster plate
U
صفحه برای مهار کردن
stanchion
U
مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
bindings
U
مهار کردن بار در روی پالت
binding
U
مهار کردن بار در روی پالت
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
control
U
کنترل کردن مهار کردن
controlling
U
کنترل کردن مهار کردن
controls
U
کنترل کردن مهار کردن
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
broach
U
سوراخ کردن قایق
broaching
U
سوراخ کردن قایق
barge
U
با قایق حمل کردن
capsizing
U
واژگون کردن قایق
capsized
U
واژگون کردن قایق
swamp
U
غرق کردن قایق
barged
U
با قایق حمل کردن
barges
U
با قایق حمل کردن
swamps
U
غرق کردن قایق
broached
U
سوراخ کردن قایق
swamping
U
غرق کردن قایق
boat
U
قایق رانی کردن
boats
U
قایق رانی کردن
capsize
U
واژگون کردن قایق
swamped
U
غرق کردن قایق
broaches
U
سوراخ کردن قایق
capsizes
U
واژگون کردن قایق
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
cast off
U
باز کردن طناب قایق
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
ship water
U
نفوذ کردن اب بداخل قایق
scow
U
با قایق چهارگوش حمل کردن
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat
U
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
fixes
U
نقطه کردن
fix
U
نقطه کردن
fleck
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
point
U
نقطه گذاری کردن
punctuates
U
نقطه گذاری کردن
punctuate
U
نقطه گذاری کردن
punctuated
U
نقطه گذاری کردن
localizing
U
در یک نقطه جمع کردن
localizes
U
در یک نقطه جمع کردن
localize
U
در یک نقطه جمع کردن
localising
U
در یک نقطه جمع کردن
punctuating
U
نقطه گذاری کردن
localises
U
در یک نقطه جمع کردن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuating
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
bond
U
مهار
guys
U
مهار
brace
U
مهار
braced
U
مهار
guy
U
مهار
spans
U
مهار
spanning
U
مهار
guide rope
U
مهار
anchorage
U
مهار
chainage
U
مهار
controls
U
مهار
controlling
U
مهار
control
U
مهار
belaying pin
U
مهار
bearing rein
U
مهار
unbridle
U
بی مهار
anchorages
U
مهار
spanned
U
مهار
span
U
مهار
chucking
U
مهار
anchoring
U
مهار
anchors
U
مهار
halter
U
مهار
frenum
U
مهار
halters
U
مهار
make fast
U
مهار
anchor
U
مهار
restraints
U
مهار
restraint
U
مهار
bridles
U
مهار ناو
bridles
U
زنجیر مهار
gripping jaw
U
فک مهار کننده
guy wire
U
سیم مهار
holdfast
U
مهار گیر
bridled
U
زنجیر مهار
foot trap
U
مهار توپ با کف پا
anchor pole
U
دیرک مهار
anchor rod
U
میل مهار
tractable
U
سست مهار
bridle
U
مهار ناو
stayed
U
تکیه مهار
bridle
U
زنجیر مهار
arresting sheave
U
پل مهار هواپیما
bridled
U
مهار ناو
span wire
U
سیم مهار
knee-brace
U
مهار زانویی
bridling
U
مهار ناو
ball control
U
مهار توپ
angle-tie
U
مهار قطری
sagrod
U
مهار عرضی
controlled
U
مهار شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com