English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weather map U نقشه هواشناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aerographer's mate U کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
hydro meterology U هواشناسی
weathered U هواشناسی
weathers U هواشناسی
weather U هواشناسی
aerology U هواشناسی
aerography U هواشناسی
meteorology U هواشناسی
climatology U هواشناسی
weather station U ایستگاه هواشناسی
weather stations U ایستگاه هواشناسی
meteorology U علم هواشناسی
weather bureau U اداره هواشناسی
weather intelligence U اطلاعات هواشناسی
rocket sonde U موشک هواشناسی
meteorologic U وابسته به هواشناسی
rocket sonde U راکت هواشناسی
climatological station U ایستگاه هواشناسی
aerography U علم هواشناسی
aerographer U ثبات هواشناسی
aerographer U هواشناسی کشتی
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
aerographer U کمک افسر هواشناسی
heavily overcast U ابری متراکم [هواشناسی]
to overcast U تیره شدن [هواشناسی]
heavily overcast U ابری پوشیده [ هواشناسی]
scattered clouds U ابرهای پراکنده [هواشناسی]
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
sunny with cloudy intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
weather code U پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
cloudy with sunny intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
charted U نقشه
draughtsman U نقشه کش
cartograph U نقشه
drawing U نقشه
plotless U بی نقشه
drawings U نقشه
chart U نقشه
planless U بی نقشه
plan view U نقشه کف
map maker U نقشه کش
draftsman U نقشه کش
mounted map U نقشه
rambling U بی نقشه
cartographer U نقشه کش
cartographers U نقشه کش
charting U نقشه
schemed U نقشه
plat U نقشه
scheme U نقشه
charts U نقشه
schemes U نقشه
outlining U نقشه
plans U نقشه
map U نقشه
plans U نقشه کف
programs U نقشه
design U نقشه
program U نقشه
designs U نقشه
modeled U نقشه
plan U نقشه کف
models U نقشه
tracer U نقشه کش
designers U نقشه کش
plan U نقشه
projects U نقشه
projected U نقشه
modelled U نقشه
designer U نقشه کش
outlines U نقشه
outlined U نقشه
project U نقشه
outline U نقشه
maps U نقشه
tracers U نقشه کش
plotted U نقشه
model U نقشه
planner U نقشه کش
planners U نقشه کش
visual aid U نقشه
plot U نقشه
plots U نقشه
draughtsmen U نقشه کش
draftsmen U نقشه کش
interchart U در داخل نقشه
map U نقشه [جغرافیا]
installation plan U نقشه ی نصب
map exercise U مانورروی نقشه
hydrographic U نقشه اب نگاری
indifference map U نقشه بی تفاوتی
hyerograph U نقشه بارندگی
hydrographic chart U نقشه دریایی
index map U نقشه راهنما
index map U نقشه عکسی
geographic map U نقشه جغرافیایی
general plan U نقشه عمومی
to forge out plans U نقشه ریختن
cognitive map U نقشه شناختی
chartography U ترسیم نقشه
chart series U سری نقشه ها
chart desk U میز نقشه
cadastral map U نقشه ثبتی
cadastral map U نقشه استراتژیکی
brodmann's map U نقشه برودمن
bleeding edge U حاشیه نقشه
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
battle pin U سنجاق نقشه
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
construction drowling U نقشه کارگاهی
floor plan U نقشه اشکوب
energy pattern U نقشه انرژی
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
designment U نقشه کشی
chartography U نقشه کشی
control map U نقشه مادر
contour map U نقشه برجسته
to make plans U نقشه ریختن
general plan U نقشه کلی
battle map U نقشه جنگی
strategic map U نقشه نظامی
power play U نقشه تهاجمی
topographic map U نقشه توپوگرافی
polar diagram U نقشه قطبی
war plan U نقشه جنگی
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
plat U نقشه مسطحه
plat U قطعه نقشه
planography U فن ترسیم نقشه
planned chart U نقشه کروکی
planless economy U اقتصاد بی نقشه
planimetric U نقشه پلانیمتری
pictomap U نقشه عکسی
part plan U نقشه جزیی
original map U نقشه مادر
process chart U نقشه عملیات
relief emboss U نقشه برجسته
strategic plan U نقشه جنگ
storage map U نقشه حافظه
stereotaxic atlas U نقشه مغز
star chart U نقشه ستارگان
situation map U نقشه وضعیت
site plan U نقشه محل
site plan U نقشه جایگاه
scheme of life U نقشه زندگی
schematic diagram U نقشه رادیو
structural draftsman U نقشه کش ساختمانی
structural drawing U نقشه ساختمانی
synoptic chart U نقشه هوازی
rescale U نقشه کشیدن
tabular drawing U نقشه شیب
relief map U نقشه برجسته
topographer U نقشه بردار
original map U نقشه اصلی
operation map U نقشه عملیات
map maker U نقشه ساز
topographic map U نقشه برجسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com