Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cognitive map
U
نقشه شناختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ecological equilibrum
U
همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
technologically
U
فن شناختی
technological
U
فن شناختی
cognitive
U
شناختی
biological
U
زیست شناختی
pathological
U
اسیب شناختی
ecologically
U
بوم شناختی
cognitive schema
U
طرحواره شناختی
cognitive system
U
نظام شناختی
cognitive style
U
سبک شناختی
phenomenological
U
پدیدار شناختی
neurological
U
عصب شناختی
criminological
U
جرم شناختی
ecological factor
U
همگربوم شناختی
epistemological
U
معرفت شناختی
ecological change
U
تغییربوم شناختی
esthetic
U
زیبایی شناختی
petrological
U
سنگ شناختی
biologically
U
زیست شناختی
morphological
U
ریخت شناختی
acoustic
U
صوت شناختی
mythological
U
اسطوره شناختی
methodological
U
روش شناختی
cognitive dissonance
U
ناهماهنگی شناختی
philologically
U
زبان شناختی
cognitive consonance
U
هماهنگی شناختی
aesthetic
U
زیبایی شناختی
ecological
U
بوم شناختی
aesthetically
U
زیبایی شناختی
phonetic
U
اوا شناختی
geological
U
زمین شناختی
sociological
U
جامعه شناختی
ecological realized natality
U
زه و زاد بوم شناختی
ecological constallation
U
برج بوم شناختی
ecological process
U
فرایند بوم شناختی
ecological distance
U
فاصله بوم شناختی
biologism
U
زیست شناختی نگری
ecological nich
U
زیستخوان بوم شناختی
biological control
U
کنترل زیست شناختی
ecological factor
U
سازه بوم شناختی
ecological equivalent
U
هم ارزی بوم شناختی
ethnopsychology
U
روانشناسی قوم شناختی
acoustic investigation
U
جستار صوت شناختی
ecological unit
U
یگان بوم شناختی
ecological change
U
دگرگونی بوم شناختی
ecological backlash
U
وازنش بوم شناختی
neuropsychology
U
روانشناسی عصب شناختی
ecological architecture
U
معماری بوم شناختی
cosmological constant
U
ثابت کیهان شناختی
genetic engineering
U
مهندسی زاد شناختی
cosmological model
U
مدل کیهان شناختی
cosmological principal
U
اصل کیهان شناختی
graphopathology
U
اسیب شناسی خط شناختی
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
preferred cognitive mode
U
شیوه شناختی مرجح
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
ecological mortality
U
مرگ و میر بوم شناختی
kinesiological analysis
U
تحلیل حرکت شناختی بدن
Industrial Aesthetic
U
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
chart
U
نقشه
drawings
U
نقشه
drawing
U
نقشه
plot
U
نقشه
plots
U
نقشه
map maker
U
نقشه کش
design
U
نقشه
plotted
U
نقشه
rambling
U
بی نقشه
draftsman
U
نقشه کش
scheme
U
نقشه
tracer
U
نقشه کش
schemed
U
نقشه
schemes
U
نقشه
cartographers
U
نقشه کش
charted
U
نقشه
charting
U
نقشه
charts
U
نقشه
cartographer
U
نقشه کش
cartograph
U
نقشه
planners
U
نقشه کش
project
U
نقشه
plan
U
نقشه
projected
U
نقشه
plat
U
نقشه
plan
U
نقشه کف
program
U
نقشه
programs
U
نقشه
plan view
U
نقشه کف
plans
U
نقشه
planless
U
بی نقشه
projects
U
نقشه
plotless
U
بی نقشه
map
U
نقشه
maps
U
نقشه
model
U
نقشه
modeled
U
نقشه
modelled
U
نقشه
designers
U
نقشه کش
designer
U
نقشه کش
visual aid
U
نقشه
models
U
نقشه
tracers
U
نقشه کش
outlined
U
نقشه
designs
U
نقشه
outline
U
نقشه
draftsmen
U
نقشه کش
draughtsmen
U
نقشه کش
plans
U
نقشه کف
draughtsman
U
نقشه کش
mounted map
U
نقشه
outlining
U
نقشه
outlines
U
نقشه
planner
U
نقشه کش
war plan
U
نقشه جنگی
weather map
U
نقشه هواشناسی
battle map
U
نقشه جنگی
topographer
U
نقشه بردار
construction drowling
U
نقشه کارگاهی
designment
U
نقشه کشی
detail drawing
U
نقشه تفصیلی
topographic map
U
نقشه توپوگرافی
base map
U
نقشه مبنا
base map
U
نقشه پایگاه
base map
U
نقشه مادر
bi margin format
U
نقشه دو حاشیهای
approval of plan
U
تصویب نقشه
topographic map
U
نقشه برجسته
battle pin
U
سنجاق نقشه
detail drawing
U
نقشه جزئیات
abbazzo
U
طرح نقشه
control map
U
نقشه مادر
contour map
U
نقشه برجسته
chartography
U
ترسیم نقشه
map
U
نقشه
[جغرافیا]
chartography
U
نقشه کشی
to forge out plans
U
نقشه ریختن
chart series
U
سری نقشه ها
bleeding edge
U
حاشیه نقشه
chart desk
U
میز نقشه
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
weaving draft
U
نقشه فرش
weaving draft
U
نقشه بافت
power struggle
U
نقشه تهاجمی
brodmann's map
U
نقشه برودمن
cadastral map
U
نقشه استراتژیکی
key map
U
نقشه راهنما
cadastral map
U
نقشه ثبتی
to make plans
U
نقشه ریختن
my cake is dough
U
نقشه ام باطل شد
map chart
U
نقشه مسطح
pictomap
U
نقشه عکسی
land surveyor
U
نقشه بردار
land surveying
U
نقشه برداری
land map
U
نقشه جغرافیایی
key plan
U
نقشه راهنما
key map
U
نقشه راهنما
karnaugh map
U
نقشه کارنو
isohyetal map
U
نقشه هم بارش
interconnection scheme
U
نقشه ی اتصال
map orientation
U
توجیه نقشه
interchart
U
در روی نقشه
interchart
U
در داخل نقشه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com