Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
survey
U
نقشه برداری زمینی
surveyed
U
نقشه برداری زمینی
surveys
U
نقشه برداری زمینی
cadastral survey
U
نقشه برداری زمینی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
ground survey
U
نقشه برداری زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
Other Matches
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
land surveying
U
نقشه برداری
topography
U
نقشه برداری
survey
U
نقشه برداری
surveys
U
نقشه برداری
surveyed
U
نقشه برداری
surveying
U
نقشه برداری
mapping
U
نقشه برداری
surveying insatrument
U
اسباب نقشه برداری
leveling staff
U
ژالون نقشه برداری
survey land
U
نقشه برداری زمین
surveying
U
مساحی نقشه برداری
chain survey
U
نقشه برداری زنجیری
flying levels
U
خط تراز نقشه برداری
topographical surveying
U
نقشه برداری ارتفاعی
survey control
U
کنترل نقشه برداری
surveying
U
نقشه برداری ممیزی
surveyers notebook
U
دفتر نقشه برداری
surveying error
U
خطای نقشه برداری
stencil plate
U
الگوی نقشه برداری
surveying polygon
U
شبکه نقشه برداری
surveying instrument
U
الات نقشه برداری
tacheometer
U
دوربین نقشه برداری
aerial survey
U
نقشه برداری هوایی
mapping
U
نقشه برداری کردن
surveyor's staff
U
ژالون نقشه برداری
gunter's chain
U
متر فلزی نقشه برداری
photomap
U
نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control
U
نقطه کنترل نقشه برداری
alidade
U
یکی از وسایل نقشه برداری
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
survey control
U
سیستم کنترل نقشه برداری
relief
U
نقشه برداری عوارض زمین
connection survey
U
نقشه برداری منطقه ربط
line of sight
U
مسیر دید در نقشه برداری
back sight
U
دید عقب در نقشه برداری
hypsography
U
نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
assumed orientation
U
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tribrach
U
گهواره نصب دوربین نقشه برداری
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
triangulation survey
U
نقشه برداری به روش مثلث بندی
geodetic control
U
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
triangulation
U
روش مثلث بندی در نقشه برداری
line offset method
U
روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
surveyed chart
U
طرح تیر نقشه برداری شده
master plot
U
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
reticle
U
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
intermediate sight
U
توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
cadastral surveys
U
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
long base method
U
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
stadia points
U
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
traingulation
U
تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
plane table
U
سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
geodetic surveying
U
تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
horizontal control
U
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
selenodetic
U
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
constant of the cone
U
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
lambert projection
U
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
territorial
U
زمینی
agrarian
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
landed a
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
terrene
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
earthly
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
sublunar
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
earth-bound
U
زمینی
army
U
نیرو زمینی
potatoes
U
سیب زمینی
potato
U
سیب زمینی
tater
U
سیب زمینی
terraqueous
U
زمینی ودریایی
terrain return
U
اکوی زمینی
praties
U
سیب زمینی
murphy
U
سیب زمینی
terrain corridor
U
دالان زمینی
tellurian matter
U
ماده زمینی
landmine
U
مین زمینی
landmines
U
مین زمینی
earthy
U
زمینی دنیوی
monkey nut
U
بادام زمینی
suberranean
U
زیر زمینی
subterraneous
U
زیر زمینی
terrestrial refraction
U
شکست زمینی
peanut
U
بادام زمینی
terrestrial radiation
U
تابشهای زمینی
peanut
U
پسته زمینی
peanuts
U
بادام زمینی
peanuts
U
پسته زمینی
perigee
U
حضیض زمینی
overland mail
U
پست زمینی
terrestrial
U
وضعیت زمینی
groundling
U
گیاه زمینی
ground waves
U
امواج زمینی
ground speed
U
سرعت زمینی
ground return
U
برگشت زمینی
ground return
U
بازتاب زمینی
ground position
U
موقعیت زمینی
ground observer
U
دیدبان زمینی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
ground nut
U
بادام زمینی
ground liaison
U
رابط زمینی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
ground position
U
ایستگاه زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
ground surveillance
U
تجسس زمینی
standard lamps
[British]
U
آباژورهای زمینی
floor lamps
[American]
U
آباژورهای زمینی
standard lamp
[British]
U
آباژور زمینی
floor lamp
[American]
U
آباژور زمینی
bonus pass
U
پاس زمینی
hypogeal
U
زیر زمینی
hypogeous
U
زیر زمینی
hypogean
U
زیر زمینی
infernal regions
U
دیارزیر زمینی
ground wave
U
موج زمینی
ground track
U
مسیر زمینی
ground fire
U
تیر زمینی
army attache
U
وابسته زمینی
graze burst
U
ترکش زمینی
groundnut
U
بادام زمینی
groundnuts
U
بادام زمینی
gully
U
دالان زمینی
earth nut
U
بادام زمینی
gullies
U
دالان زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com