English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
primary masses U نقاط مادی اولیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
objectivism U ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
materials U مادی
material U مادی
corporeal U مادی
fleshly U مادی
rain worm U مادی
catch feeder U مادی
so matic U مادی
irrigation channel U مادی
physical U مادی
canals U مادی
hylic U مادی
canal U مادی
worldling U مادی
materialist U مادی
materialists U مادی
natural philosopher U حکیم مادی
overseer of irrigation channel U مادی سالار
materialization U مادی سازی
earthen U مادی جسمانی
idiographic U مجازی مادی
physical coercion U اجبار مادی
material mass U جرم مادی
physical dimension U بعد مادی
hylozoism U فلسفه مادی
materialised U مادی کردن
incorporeal U غیر مادی
immaterial U غیر مادی
materials U مادی جسمانی
material U مادی جسمانی
matter wave U موج مادی
material damage U خسارت مادی
material incentives U انگیزههای مادی
material incentives U محرکهای مادی
incorporal U غیر مادی
physical connection U اتصال مادی
materializes U مادی کردن
materializing U مادی کردن
tangible property U دارائی مادی
materialized U مادی کردن
tangible assets U دارائیهای مادی
physical device U ابزار مادی
materialize U مادی کردن
materialising U مادی کردن
worldly U جسمانی مادی
spiritually U غیر مادی
physicism U حکمت مادی
physical U مادی جسمانی
physical record U مدرک مادی
physical science U دانش مادی
materialises U مادی کردن
strict liability offence U جرم مادی صرف
valor U ارزش مادی اهمیت
superphysical U ماورای عالم مادی
superempirical U خارج از جهان مادی
valour U ارزش مادی اهمیت
incorporeally U بطور غیر مادی
immaterialize U غیر مادی کردن
materiality U جنبه مادی ضرورت
substantiate U شکل مادی بخشیدن به
substantiated U شکل مادی بخشیدن به
substantiates U شکل مادی بخشیدن به
substantiating U شکل مادی بخشیدن به
spiritusoity U عالم غیر مادی
physical element of crime U عنصر مادی جرم
dialectical materialism U اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
objectivism U عین گرایی فلسفه مادی
transcendentalism U فلسفه خارج جهان مادی
autism U عدم توجه بعالم مادی
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
dialectic materialism U دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
atomism U عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
at all points U در همه نقاط
trio U نقاط سه قلو
trios U نقاط سه قلو
triads U نقاط سه قلو
triad U نقاط سه قلو
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
keop soo U نقاط حساس
keop soo U نقاط مرگ
key points U نقاط حساس
key points U نقاط مهم
isodose rate U خط نقاط متحدالدوز
interactional points U نقاط تلاقی
interactional points U نقاط تماس
shoal U نقاط کم عمق دریا
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
trig point U نقاط مثلث بندی
coordinates U طول و عرض نقاط
plotted U ثبت مسیریا نقاط
plot U ثبت مسیریا نقاط
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
coordinate code U رمز مختصات نقاط
dapple U چیزی با نقاط رنگارنگ
geodetic control U نقاط کنترل ژئودزی
plots U ثبت مسیریا نقاط
kyusho U نقاط حساس بدن
vital points U نقاط حساس بدن
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
pin point U تعیین دقیق نقاط
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
shoals U نقاط کم عمق دریا
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
graphic U به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
plot U بردن نقاط روی طرح
plots U بردن نقاط روی طرح
plotted U بردن نقاط روی طرح
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
isopleth U نقاط هم ارتفاع موج دریا
isoclinal U خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
isodose rate U خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
infield U نقاط توپگیری در زمین کریکت
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
isogrive U خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
differential leveling U تعیین اختلاف تراز نقاط
bourgeois <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
zenith U اوج محور قائم بر افق نقاط
isobare U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
nexus U نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
isobar U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isogonic line U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
isobars U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
jabiru U لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
antipole U ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
Antipodes U ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
remaining velocity U سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
radial line plot U روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
irredentism U سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
isogrive U خط اتصال نقاط متحدالنیروی ثقل روی نقشه
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
spiritism U اعتقاد به وجود روح وبازگشت ارواح بعالم مادی روح گرایی
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
isogonal U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی روی نقشه
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
offset method U روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
fit U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
sets U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
fittest U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
set U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centered U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
setting up U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
centers U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
fits U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
graph U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
graphs U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
plotting U ثبت یا رسم مسیر حرکت بردن نقاط روی طرح یانقشه
sets U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
setting up U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
inks U چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
mosaic U حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
ink U چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
set U نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
enhances U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
papering U کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
enhance U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com