English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special relativity U نسبیت خصوصی
theory of relativity U نظریه نسبیت
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
relativism U نسبیت
ratios U نسبیت
ratio U نسبیت
relativity U نسبیت
relativism U اعتقاد به نسبیت
ethical relativism U نسبیت اخلاقی
general relativity U نسبیت عمومی
relativism U نسبیت گرایی
relativity principles U اصول نسبیت
relativity principle U اصل نسبیت
incumbrance U حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
informal U خصوصی
necessary house U خصوصی
subrosa U خصوصی
off the record <idiom> U خصوصی
personal U خصوصی
private line U خط خصوصی
private U خصوصی
privates U خصوصی
jackes U خصوصی
private ownership U مالکیت خصوصی
quasi private U نیمه خصوصی
closets U گنجه خصوصی
private property U مالکیت خصوصی
quasi private U شبه خصوصی
proprietary company U شرکت خصوصی
private property U دارائیهای خصوصی
party line U خط خصوصی تلفن
private saving U پس انداز خصوصی
party lines U خط خصوصی تلفن
privately leased line U خط اجارهای خصوصی
private treaty U معامله خصوصی
private law U حقوق خصوصی
private finance U مالیه خصوصی
private institutions U موسسات خصوصی
private debt U بدهی خصوصی
private cost U هزینه خصوصی
private corporation U شرکت خصوصی
private consumption U مصرف خصوصی
private company U شرکت خصوصی
private borrowing U استقراض خصوصی
private benefits U منافع خصوصی
private agreement U قرارداد خصوصی
praivate ownership U مالکیت خصوصی
paticular U خصوصی بابت
passkey U کلید خصوصی
in petto U بطور خصوصی
private deed U سند خصوصی
private employees U کارکنان خصوصی
subjective U فاعلی خصوصی
private sector U بخش خصوصی
privately U بطور خصوصی
private enterprise U شرکت خصوصی
private enterprise U عمل خصوصی
private school U اموزشگاه خصوصی
private schools U اموزشگاه خصوصی
private detective U کاراگاه خصوصی
private detectives U کاراگاه خصوصی
private investigator U کاراگاه خصوصی
privy U خصوصی محرمانه
private enterprises U موسسات خصوصی
privatization U خصوصی کردن
privatising U خصوصی کردن
privatises U خصوصی کردن
private lessons U تدریس خصوصی
privatised U خصوصی کردن
private eyes U کارآگاه خصوصی
extra tuition U تدریس خصوصی
private tuition U تدریس خصوصی
private tutoring [American E] U تدریس خصوصی
private talk U صحبت خصوصی
privatize U خصوصی کردن
privatized U خصوصی کردن
casket U نامه خصوصی
caskets U نامه خصوصی
backstage U محرمانه خصوصی
off the record U محرمانه و خصوصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
apsidiole U نیایشگاه خصوصی
camarin U نیایشگاه خصوصی
privatizing U خصوصی کردن
privatizes U خصوصی کردن
private eye U کارآگاه خصوصی
pillow talk U حرفهای خصوصی
tutored U معلم خصوصی
closeting U گنجه خصوصی
tutors U معلم خصوصی
semiprivate U نیمه خصوصی
relator U شاکی خصوصی
relator U مدعی خصوصی
closet U گنجه خصوصی
closeted U گنجه خصوصی
private U اختصاصی خصوصی
tutor U معلم خصوصی
privates U اختصاصی خصوصی
Citizens' Band U باند خصوصی
off-the-record U محرمانه و خصوصی
personal U منقول خصوصی
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
to be privately insured U بیمه خصوصی داشتن
private broadcasting U پخش برنامه خصوصی
private branch exchange U مبادله انشعاب خصوصی
curtain lecture U صحبتهای خصوصی زن وشوهر
to have private insurance [cover] U بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons U درس خصوصی دادن
pbx U تبادل انشعاب خصوصی
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
tutor U درس خصوصی دادن به
tutored U درس خصوصی دادن به
tutors U درس خصوصی دادن به
jurist U متخصص حقوق خصوصی
jurists U متخصص حقوق خصوصی
tutorial U درس خصوصی دادن به
private enterprise U اقتصاد بخش خصوصی
backsides U عقب هر چیزی خصوصی
tutorials U درس خصوصی دادن به
backside U عقب هر چیزی خصوصی
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
private rate of return U نرخ بازده خصوصی
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
objectives U علمی و بدون نظر خصوصی
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private international law U حقوق بین الملل خصوصی
marginal net private product U محصول خصوصی نهائی خالص
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
queuing theory U نظریه صف
queing theory U نظریه صف
thebe U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
in the light of U نظریه
opinion U نظریه
notions U نظریه
theory U نظریه
views U نظریه
viewing U نظریه
theories U نظریه
positioned U نظریه
theorems U نظریه
outlook U نظریه
opinions U نظریه
point of view U نظریه
points of view U نظریه
recommendations U نظریه
recommendation U نظریه
commenting U نظریه
viewpoints U نظریه
commented U نظریه
comment U نظریه
viewpoint U نظریه
suggestions U نظریه
suggestion U نظریه
viewed U نظریه
theorem U نظریه
view U نظریه
notion U نظریه
lookouts U نظریه
lookout U نظریه
position U نظریه
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
offstage U خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> U علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
representation theory U نظریه نمایش
replacement theory U نظریه جایگزینی
theorization U نظریه پردازی
refuting U رد کردن نظریه
theory of accumulation U نظریه انباشته
refutes U رد کردن نظریه
theorem proving U اثبات نظریه
reading U نظریه شور
price theory U نظریه قیمت
stagnation thesis U نظریه رکود
balance theory U نظریه توازن
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
social theory U نظریه اجتماعی
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
refute U رد کردن نظریه
attensity U در نظریه تیچز
valence theory U نظریه والانسی
readings U نظریه شور
automata theory U نظریه ماشینها
theorists U نظریه پرداز
theoreticians U نظریه پرداز
three component theory U نظریه سه مولفهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com