English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
queuing theory U نظریه صف بندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
benefit theory of taxation U نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classification U طبقه بندی رده بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
viewpoint U نظریه
viewpoints U نظریه
suggestion U نظریه
suggestions U نظریه
theories U نظریه
commented U نظریه
queuing theory U نظریه صف
theorems U نظریه
theorem U نظریه
queing theory U نظریه صف
views U نظریه
viewing U نظریه
viewed U نظریه
view U نظریه
lookouts U نظریه
lookout U نظریه
theory U نظریه
outlook U نظریه
comment U نظریه
recommendations U نظریه
in the light of U نظریه
notion U نظریه
thebe U نظریه
points of view U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
position U نظریه
positioned U نظریه
point of view U نظریه
commenting U نظریه
recommendation U نظریه
notions U نظریه
opinion U نظریه
opinions U نظریه
dust cloud theory U نظریه غباری
theory of rent U نظریه اجاره
theory of saving U نظریه پس انداز
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
two factor theory U نظریه دو عاملی
theory of value U نظریه ارزش
economic theory U نظریه اقتصادی
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
transformational theory U نظریه تطور
replacement theory U نظریه جایگزینی
capital theory U نظریه سرمایه
transformism U نظریه تطور
three component theory U نظریه سه مولفهای
value theory U نظریه ارزش
representation theory U نظریه نمایش
electron theory U نظریه الکترونها
electron theory U نظریه الکترونی
duplicity theory U نظریه دو جزیی
theory of relativity U نظریه نسبیت
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
classical theory U نظریه کلاسیک
communication theory U نظریه ارتباطات
communication theory U نظریه ارتباط
continuity theory U نظریه پیوستگی
reading U نظریه شور
stagnation thesis U نظریه رکود
attensity U در نظریه تیچز
automata theory U نظریه ماشینها
theorem proving U اثبات نظریه
theory of numbers U نظریه اعداد
valence theory U نظریه والانسی
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
theory of accumulation U نظریه انباشته
theorists U نظریه پرداز
theorist U نظریه پرداز
theorization U نظریه پردازی
balance theory U نظریه توازن
social theory U نظریه اجتماعی
readings U نظریه شور
logic theory U نظریه منطقی
facet theory U نظریه رویه ها
game theory U نظریه بازیها
game theory U نظریه بازی
perturbation theory U نظریه اختلال
equilibrium theory U نظریه تعادل
refuted U رد کردن نظریه
poetics U نظریه شاعرانه
notional U فکر نظریه
kinetic theory U نظریه جنبشی
innovation theory U نظریه نواوری
information theory U نظریه اطلاعات
one factor theory U نظریه یک عاملی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
network theory U نظریه شبکه
refuting U رد کردن نظریه
refutes U رد کردن نظریه
local theory U نظریه اختصاصی
refute U رد کردن نظریه
maxwellian view U نظریه ماکسولی
set theory U نظریه مجموعه ها
automata U نظریه ماشین ها
field theory U نظریه میدانی
molecular theory U نظریه مولکولی
learning theory U نظریه یادگیری
price theory U نظریه قیمت
probability theory U نظریه احتمالات
general theory U نظریه عمومی
viewing U نظریه عقیده
group theory U نظریه گروهی
views U نظریه عقیده
probability theory U نظریه احتمال
group theory U نظریه گروهها
graph theory U نظریه گرافها
quantum theory U نظریه کوانتومی
consumption theory U نظریه مصرف
submission U افهار نظریه
theoreticians U نظریه پرداز
theoretician U نظریه پرداز
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
viewed U نظریه عقیده
hartree theory U نظریه هارتری
information theory U نظریه خبر
heam yoei vooly U نظریه نیرو
view U نظریه عقیده
information theory U نظریه اگاهی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
labor theory of value U نظریه ارزش کار
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
location theory U نظریه تعیین مکان
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
counselled U نظریه دادن رایزنی
counseled U نظریه دادن رایزنی
counsel U نظریه دادن رایزنی
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
crystal field theory U نظریه میدان بلور
decision theory U نظریه تصمیم گیری
density wave theory U نظریه موج چگالی
second best theory U نظریه بهترین دوم
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
sampling theory U نظریه نمونه گیری
real will U نظریه اراده واقعی
counselling U نظریه دادن رایزنی
counsels U نظریه دادن رایزنی
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
switch theory U نظریه راه گزینی
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
field theory U نظریه اساسی میدان
need press theory U نظریه نیاز- فشار
counterview U نظریه مخالف مواجهه
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
steady state theory U نظریه حالت پایا
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
expertize U نظریه فنی دادن
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
c.f.t U نظریه میدان بلور
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com