Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
universal receiver
U
گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
reads
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
record
U
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
reads
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
theories
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
lookout
U
نظریه
positioned
U
نظریه
in the light of
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
queuing theory
U
نظریه صف
viewpoints
U
نظریه
outlook
U
نظریه
thebe
U
نظریه
theorems
U
نظریه
theorem
U
نظریه
theory
U
نظریه
position
U
نظریه
view
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
commenting
U
نظریه
commented
U
نظریه
comment
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
views
U
نظریه
viewing
U
نظریه
viewed
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
opinions
U
نظریه
points of view
U
نظریه
notions
U
نظریه
notion
U
نظریه
point of view
U
نظریه
opinion
U
نظریه
perturbation theory
U
نظریه اختلال
logic theory
U
نظریه منطقی
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
probability theory
U
نظریه احتمالات
molecular theory
U
نظریه مولکولی
price theory
U
نظریه قیمت
network theory
U
نظریه شبکه
poetics
U
نظریه شاعرانه
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
local theory
U
نظریه اختصاصی
information theory
U
نظریه اطلاعات
innovation theory
U
نظریه نواوری
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اگاهی
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
hartree theory
U
نظریه هارتری
group theory
U
نظریه گروهی
group theory
U
نظریه گروهها
graph theory
U
نظریه گرافها
electron theory
U
نظریه الکترونی
general theory
U
نظریه عمومی
learning theory
U
نظریه یادگیری
probability theory
U
نظریه احتمال
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
value theory
U
نظریه ارزش
valence theory
U
نظریه والانسی
theorization
U
نظریه پردازی
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
theory of numbers
U
نظریه اعداد
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
theory of rent
U
نظریه اجاره
theory of saving
U
نظریه پس انداز
theory of value
U
نظریه ارزش
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
transformational theory
U
نظریه تطور
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
theorem proving
U
اثبات نظریه
transformism
U
نظریه تطور
queuing theory
U
نظریه صف بندی
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
social theory
U
نظریه اجتماعی
stagnation thesis
U
نظریه رکود
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
game theory
U
نظریه بازی
theoreticians
U
نظریه پرداز
theorists
U
نظریه پرداز
notional
U
فکر نظریه
theorist
U
نظریه پرداز
views
U
نظریه عقیده
viewing
U
نظریه عقیده
dust cloud theory
U
نظریه غباری
reading
U
نظریه شور
refutes
U
رد کردن نظریه
refuted
U
رد کردن نظریه
submission
U
افهار نظریه
automata
U
نظریه ماشین ها
consumption theory
U
نظریه مصرف
communication theory
U
نظریه ارتباطات
theoretician
U
نظریه پرداز
refuting
U
رد کردن نظریه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
refute
U
رد کردن نظریه
automata theory
U
نظریه ماشینها
communication theory
U
نظریه ارتباط
capital theory
U
نظریه سرمایه
economic theory
U
نظریه اقتصادی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
balance theory
U
نظریه توازن
attensity
U
در نظریه تیچز
facet theory
U
نظریه رویه ها
field theory
U
نظریه میدانی
game theory
U
نظریه بازیها
electron theory
U
نظریه الکترونها
set theory
U
نظریه مجموعه ها
viewed
U
نظریه عقیده
view
U
نظریه عقیده
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
readings
U
نظریه شور
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
switch theory
U
نظریه راه گزینی
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
theory of numbers
U
نظریه اعداد
[ریاضی]
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
quantum theory of valence
U
نظریه کوانتومی والانس
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
expertize
U
نظریه فنی دادن
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
location theory
U
نظریه تعیین مکان
field theory
U
نظریه اساسی میدان
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
sampling theory
U
نظریه نمونه گیری
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
relativistic quantum theory
U
نظریه کوانتومی نسبیتی
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
l.f.t.
U
نظریه میدان لیگاند
real will
U
نظریه اراده واقعی
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
labor theory of value
U
نظریه ارزش کار
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
theory of consumer's choice
U
نظریه انتخاب مصرف کننده
perturbation
[terms]
U
آشفته
[در نظریه اختلال]
[فیزیک]
ring strain theory
U
نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
bargaining theory of wages
U
نظریه چانه زنی مزدها
big push theory of development
U
نظریه فشار شدید توسعه
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
baeyer strain theory
U
نظریه کرنش- کشیدگی بایر
that i snot in keepingwith our
U
این مطابق نظریه مانیست
quasi free electron theory
U
نظریه الکترون شبه ازاد
quantity theory of money and prices
U
نظریه مقداری پول و قیمت
electrostatic crystal field theory
U
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com