Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
motional
U
جنبشی
kinesthetic
U
جنبشی
quies csnce or cency
U
بی جنبشی
kinetic
U
جنبشی
quiescsnce or cency
U
بی جنبشی
dynamically
U
جنبشی
dynamic
U
جنبشی
kinematical
U
جنبشی
hypokinetic
U
کم جنبشی
immovability
U
بی جنبشی
kinesalgia
U
درد جنبشی
kinetic energy
U
انرژی جنبشی
kinetic art
U
هنر جنبشی
dynamic load
U
بار جنبشی
kinetic energy
U
کارمایه جنبشی
kinetic stability
U
پایداری جنبشی
kinetic friction
U
اصطکاک جنبشی
immobility
U
بی جنبشی بیحرکتی
Kinetic architecture
U
معماری جنبشی
kinesthetic type
U
سنخ جنبشی
optokinetic
U
بصری- جنبشی
dynamic loading
U
بارگذاری جنبشی
kinesthetic hallucination
U
توهم جنبشی
parakinesia
U
نابهنجاری جنبشی
kinematic viscosity
U
چسبندگی جنبشی
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
average kinetic energy
U
انرژی متوسط جنبشی
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
muzzle energy
U
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
in the light of
U
نظریه
theory
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
queuing theory
U
نظریه صف
thebe
U
نظریه
viewpoints
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
outlook
U
نظریه
theorem
U
نظریه
theorems
U
نظریه
viewed
U
نظریه
viewing
U
نظریه
views
U
نظریه
position
U
نظریه
points of view
U
نظریه
point of view
U
نظریه
opinions
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
opinion
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
notions
U
نظریه
notion
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
comment
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
commented
U
نظریه
commenting
U
نظریه
positioned
U
نظریه
lookout
U
نظریه
theories
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
view
U
نظریه
local theory
U
نظریه اختصاصی
information theory
U
نظریه خبر
network theory
U
نظریه شبکه
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
social theory
U
نظریه اجتماعی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
molecular theory
U
نظریه مولکولی
innovation theory
U
نظریه نواوری
logic theory
U
نظریه منطقی
learning theory
U
نظریه یادگیری
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
information theory
U
نظریه اطلاعات
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
perturbation theory
U
نظریه اختلال
theorization
U
نظریه پردازی
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
theory of numbers
U
نظریه اعداد
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
valence theory
U
نظریه والانسی
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
transformism
U
نظریه تطور
transformational theory
U
نظریه تطور
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
value theory
U
نظریه ارزش
theory of value
U
نظریه ارزش
theorem proving
U
اثبات نظریه
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
poetics
U
نظریه شاعرانه
price theory
U
نظریه قیمت
probability theory
U
نظریه احتمالات
probability theory
U
نظریه احتمال
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
theory of rent
U
نظریه اجاره
queuing theory
U
نظریه صف بندی
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
stagnation thesis
U
نظریه رکود
theory of saving
U
نظریه پس انداز
refute
U
رد کردن نظریه
capital theory
U
نظریه سرمایه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
communication theory
U
نظریه ارتباطات
communication theory
U
نظریه ارتباط
consumption theory
U
نظریه مصرف
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
viewing
U
نظریه عقیده
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
dust cloud theory
U
نظریه غباری
viewed
U
نظریه عقیده
economic theory
U
نظریه اقتصادی
view
U
نظریه عقیده
electron theory
U
نظریه الکترونها
views
U
نظریه عقیده
balance theory
U
نظریه توازن
theorist
U
نظریه پرداز
refuted
U
رد کردن نظریه
refutes
U
رد کردن نظریه
refuting
U
رد کردن نظریه
theoretician
U
نظریه پرداز
theoreticians
U
نظریه پرداز
notional
U
فکر نظریه
automata
U
نظریه ماشین ها
reading
U
نظریه شور
readings
U
نظریه شور
attensity
U
در نظریه تیچز
automata theory
U
نظریه ماشینها
submission
U
افهار نظریه
theorists
U
نظریه پرداز
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
general theory
U
نظریه عمومی
game theory
U
نظریه بازیها
set theory
U
نظریه مجموعه ها
hartree theory
U
نظریه هارتری
facet theory
U
نظریه رویه ها
graph theory
U
نظریه گرافها
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
information theory
U
نظریه اگاهی
game theory
U
نظریه بازی
group theory
U
نظریه گروهها
electron theory
U
نظریه الکترونی
group theory
U
نظریه گروهی
field theory
U
نظریه میدانی
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
location theory
U
نظریه تعیین مکان
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
expertize
U
نظریه فنی دادن
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com