English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 230 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
view U نظریه
viewed U نظریه
viewing U نظریه
views U نظریه
suggestion U نظریه
suggestions U نظریه
comment U نظریه
commented U نظریه
commenting U نظریه
recommendation U نظریه
recommendations U نظریه
notion U نظریه
notions U نظریه
opinion U نظریه
opinions U نظریه
point of view U نظریه
points of view U نظریه
position U نظریه
positioned U نظریه
lookout U نظریه
lookouts U نظریه
theories U نظریه
theory U نظریه
theorem U نظریه
theorems U نظریه
outlook U نظریه
viewpoint U نظریه
viewpoints U نظریه
in the light of U نظریه
thebe U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
queuing theory U نظریه صف
queing theory U نظریه صف
facet theory U نظریه رویه ها
information theory U نظریه خبر
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
theory of rent U نظریه اجاره
field theory U نظریه میدانی
theory of saving U نظریه پس انداز
theory of value U نظریه ارزش
innovation theory U نظریه نواوری
information theory U نظریه اطلاعات
game theory U نظریه بازیها
heam yoei vooly U نظریه نیرو
value theory U نظریه ارزش
three component theory U نظریه سه مولفهای
hartree theory U نظریه هارتری
group theory U نظریه گروهی
graph theory U نظریه گرافها
information theory U نظریه اگاهی
group theory U نظریه گروهها
game theory U نظریه بازی
general theory U نظریه عمومی
transformational theory U نظریه تطور
transformism U نظریه تطور
kinetic theory U نظریه جنبشی
theory of relativity U نظریه نسبیت
theory of numbers U نظریه اعداد
replacement theory U نظریه جایگزینی
perturbation theory U نظریه اختلال
poetics U نظریه شاعرانه
price theory U نظریه قیمت
probability theory U نظریه احتمالات
stagnation thesis U نظریه رکود
quantum theory U نظریه کوانتومی
social theory U نظریه اجتماعی
queuing theory U نظریه صف بندی
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
one factor theory U نظریه یک عاملی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
network theory U نظریه شبکه
learning theory U نظریه یادگیری
local theory U نظریه اختصاصی
theory of accumulation U نظریه انباشته
theorization U نظریه پردازی
logic theory U نظریه منطقی
theorem proving U اثبات نظریه
probability theory U نظریه احتمال
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
maxwellian view U نظریه ماکسولی
molecular theory U نظریه مولکولی
representation theory U نظریه نمایش
two factor theory U نظریه دو عاملی
set theory U نظریه مجموعه ها
theoretician U نظریه پرداز
theoreticians U نظریه پرداز
submission U افهار نظریه
notional U فکر نظریه
reading U نظریه شور
readings U نظریه شور
attensity U در نظریه تیچز
automata theory U نظریه ماشینها
refuting U رد کردن نظریه
refutes U رد کردن نظریه
refuted U رد کردن نظریه
view U نظریه عقیده
viewed U نظریه عقیده
viewing U نظریه عقیده
views U نظریه عقیده
theorist U نظریه پرداز
theorists U نظریه پرداز
refute U رد کردن نظریه
balance theory U نظریه توازن
classical theory U نظریه کلاسیک
communication theory U نظریه ارتباط
consumption theory U نظریه مصرف
continuity theory U نظریه پیوستگی
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
automata U نظریه ماشین ها
valence theory U نظریه والانسی
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
duplicity theory U نظریه دو جزیی
dust cloud theory U نظریه غباری
economic theory U نظریه اقتصادی
electron theory U نظریه الکترونها
communication theory U نظریه ارتباطات
electron theory U نظریه الکترونی
equilibrium theory U نظریه تعادل
capital theory U نظریه سرمایه
steady state theory U نظریه حالت پایا
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
sampling theory U نظریه نمونه گیری
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
second best theory U نظریه بهترین دوم
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
switch theory U نظریه راه گزینی
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
c.f.t U نظریه میدان بلور
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
decision theory U نظریه تصمیم گیری
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
labor theory of value U نظریه ارزش کار
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
location theory U نظریه تعیین مکان
james lange theory U نظریه جیمز- لانگه
general theory of relativity U نظریه نسبیت عمومی
counselling U نظریه دادن رایزنی
field theory U نظریه اساسی میدان
counterview U نظریه مخالف مواجهه
crystal field theory U نظریه میدان بلور
density wave theory U نظریه موج چگالی
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
expertize U نظریه فنی دادن
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
counsels U نظریه دادن رایزنی
real will U نظریه اراده واقعی
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
need press theory U نظریه نیاز- فشار
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
counsel U نظریه دادن رایزنی
counseled U نظریه دادن رایزنی
counselled U نظریه دادن رایزنی
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
theory of consumer's choice U نظریه انتخاب مصرف کننده
ring strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
perturbation [terms] U آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
baeyer strain theory U نظریه کرنش- کشیدگی بایر
geometry of numbers U نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
electrostatic crystal field theory U نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
analytic number theory U نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
benefit theory of taxation U نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
opine U افهار نظر کردن نظریه دادن
these two view are polesapart U این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
take off U خیز . یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو
innovation theory U این نظریه اولین بار توسط جوزف شومپتر
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
many-sided U مبنی بر چند نظریه چند فرفیتی
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
many sided U مبنی بر چند نظریه چند فرفیتی
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com