English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to sight gun U نشان کردن اسلحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
hold up U با اسلحه سرقت کردن
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
sights U نشان کردن
ear mark U نشان کردن
to draw a beads on U نشان کردن
sight U نشان کردن
to take a U نشان کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
weapons U اسلحه
unarmed U بی اسلحه
armless U بی اسلحه
weapon U اسلحه
bare handed U بی اسلحه
trace U رد یابی کردن نشان
to stamp on the mind U خاطر نشان کردن
traced U رد یابی کردن نشان
to impress on the mind U خاطر نشان کردن
to have a shy at U باسنگ نشان کردن
to aim ones gun at U باتفنگ نشان کردن
to imprint on the mind U خاطر نشان کردن
stamp on the mind U خاطر نشان کردن
asterisks U با ستاره نشان کردن
asterisk U با ستاره نشان کردن
inlaying U گوهر نشان کردن
dagger U خنجر نشان کردن
inlays U گوهر نشان کردن
inlay U گوهر نشان کردن
traces U رد یابی کردن نشان
daggers U خنجر نشان کردن
point U خاطر نشان کردن
shooting iron U اسلحه گرم
armourer U اسلحه ساز
armorer U اسلحه ساز
armouries U اسلحه قوزخانه
armouries U اسلحه خانه
arm U اسلحه گرم
d. armour U اسلحه دفاع
side arms U اسلحه کمری
maximum range U بردنهایی اسلحه
heavy armed U سنگین اسلحه
arm of precision U اسلحه دقیق
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
holster U جلد اسلحه
holsters U جلد اسلحه
armory U اسلحه خانه
single shot U اسلحه تک تیر
armoury U اسلحه قوزخانه
side arm U اسلحه کمری
weaponary U مربوط به اسلحه
thumbed U شستی اسلحه
safety lock U ضامن اسلحه
firearm U اسلحه گرم
thumbing U شستی اسلحه
thumbs U شستی اسلحه
repeating firearm U اسلحه خودکار
firearms U اسلحه گرم
ordnance U اسلحه ومهمات
weapon U اسلحه حربه
misfire U گیرکردن اسلحه
thumb U شستی اسلحه
stoppage U گیر در اسلحه
triggers U ماشه اسلحه
stoppages U گیر در اسلحه
weapons U اسلحه حربه
triggered U ماشه اسلحه
misfires U گیرکردن اسلحه
misfired U گیرکردن اسلحه
pieces U اسلحه گرم
Elaborate U اسلحه بزرگ
piece U اسلحه گرم
armoury U اسلحه خانه
trigger U ماشه اسلحه
cold steel U اسلحه سرد
fire arms U اسلحه ی گرم
light armed U سبک اسلحه
weaponry U اسلحه سازی
Ten firearms . U ده قبضه اسلحه
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
display U نشان دادن ابراز کردن
displayed U نشان دادن ابراز کردن
displaying U نشان دادن ابراز کردن
displays U نشان دادن ابراز کردن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
represents U بیان کردن نشان دادن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
represented U بیان کردن نشان دادن
projects U فاهر کردن نشان دادن
represent U بیان کردن نشان دادن
projected U فاهر کردن نشان دادن
suspension ribbon U لنت اویزان کردن نشان
sight U دید زدن نشان کردن
sights U دید زدن نشان کردن
project U فاهر کردن نشان دادن
markings U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
marking U نشان دار سازی نشان
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
magazine U مخزن خشاب اسلحه
muzzles U دهانه لوله اسلحه
muzzled U دهانه لوله اسلحه
velite U سرباز سبک اسلحه
popper U اسلحه صدا دار
magazines U مخزن خشاب اسلحه
poppers U اسلحه صدا دار
biathlon U اسکی صحرانوردی با اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
To lay down ones arms . U اسلحه رابزمین گذاشتن
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
lift fire U زیادکردن برد اسلحه
cleaning rod U سمبه نظافت اسلحه
to decommission weapons U اسلحه ها را از کار انداختن
disassemble U بازکردن اسلحه یا موتور
missile U اسلحه پرتاب کردنی
missiles U اسلحه پرتاب کردنی
stock U دسته ابزار و اسلحه
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
armory U کارخانهء اسلحه سازی
armorer U نگهبان اسلحه زراد
light infantry U پیاده سبک اسلحه
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
stamps U نشان دار کردن کلیشه زدن
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
demonstrates U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
demonstrating U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
brazenly U بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
brazen U بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
belying U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
damaskeen U ابدارکردن زرنشان یاسیم نشان کردن
belies U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
stamp U نشان دار کردن کلیشه زدن
belied U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
demonstrated U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrate U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
to give publicity to U بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
belie U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
To drow ( pull ) a gun on some one . U بروی کسی اسلحه کشیدن
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
caliber U قطر داخلی لوله اسلحه
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com