English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wraparound U حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد
ion deposition U فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
representatives U معرف
reagent U معرف
representative U معرف
call sign U معرف
signal letters U معرف
call signs U معرف
identifier U معرف
reference U معرف
referee U معرف
refereed U معرف
refereeing U معرف
referees U معرف
references U معرف
identification U معرف
call signs U معرف رادیویی
universal identifier U معرف جامع
representative sample U نمونه معرف
key note U معرف مایه
address call sign U معرف ادرس
ship designation U معرف ناو
call sign U معرف رادیویی
designator code U کد معرف یگان
net call sign U معرف شبکه
radio call sign U معرف رادیویی
collective call sign U معرف عمومی
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
acropolis U نام دژ معرف اتن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
acknowledges U اعلام معرف کردن
uses U معرف گره , نورو...
use U معرف گره , نورو...
collective call sign U معرف مشترک یکانها
net call sign U معرف رادیویی شبکه
net authentication U اعلام معرف در شبکه
identification code U رمز معرف یکان
authentication system U سیستم تعیین معرف
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
corrupt U معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype U نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupts U معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting U معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted U معرف خطاها به داده یا برنامه
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
group U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
pictograph U خط تصویری
pictorial U تصویری
video U تصویری
videoed U تصویری
videoing U تصویری
videos U تصویری
picture writing U خط تصویری
projective U تصویری
figurative U تصویری
usable U آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
picture processing U پردازش تصویری
image sinusoidally U تابیدگی تصویری
an abstract term U تعبیر تصویری
projection formula U فرمول تصویری
picture graph U نمودار تصویری
pictograph U نمودار تصویری
video ram U RA بصری یا تصویری
videotext U متن تصویری
icon U نماد تصویری
facsimile U پست تصویری
video monitor U مانیتور تصویری
pictorial tests U ازمونهای تصویری
video terminal U پایانه تصویری
video terminal U ترمینال تصویری
visual page U صفحه تصویری
visual scanner U پیماینده تصویری
facsimiles U پست تصویری
non figurative U غیر تصویری
hieroglyphs U حروف تصویری
ikons U نماد تصویری
icons U نماد تصویری
hieroglyph U حروف تصویری
faxes U نمابرد پست تصویری
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
video game machine U ماشین بازی تصویری
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
block diagram U نمایش تصویری سیستمها
video display unit U واحد نمایش تصویری
video display terminal U ترمینال نمایش تصویری
video digitizer U دیجیتالی کننده تصویری
self-portraits U تصویری که نقاش از خودبکشد
pictograph U نشان یا علائم تصویری
self-portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
self portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
fax U نمابرد پست تصویری
faxed U نمابرد پست تصویری
faxing U نمابرد پست تصویری
video amplifier U تقویت کننده تصویری
pixel U نقطه عنصر تصویری
blip U تصویری بر روی صفحه رادار
blips U تصویری بر روی صفحه رادار
picture frustration test U ازمون ناکامی سنج تصویری
reproduction [of a recording] [audio, video] U پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
halftones U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
prestel U سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
halftone U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
Videotex U تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
phototypesetter U حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
d. of macabre U تصویری که دسته مردن راازپست و بلند نشان میدهد
gouache U عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
d. of death U تصویری که دسته مردم راازپست وبلند نشان میدهد
desktop U الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
blast through alphanumerics U حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند
telesoftware U نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
bit mapped screen U pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
eighty column screen U صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
bitmap U تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
card U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acrade game U نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
reference sheet U برگ تعیین محل یکان برگ معرف
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
DV I U سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
monitor U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitored U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitors U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
wetzel U عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com