English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (84 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in U نزدیک دم دست
in- U نزدیک دم دست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neighbors U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
neighbours U نزدیک مجاور
offing U در اینده نزدیک
butt U پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butted U پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butts U پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
loft U اطاق نزدیک سقف
lofts U اطاق نزدیک سقف
approach U نزدیک شدن
approach U نزدیک امدن معبر
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approached U نزدیک شدن
approached U نزدیک امدن معبر
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approaches U نزدیک شدن
approaches U نزدیک امدن معبر
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
adjacent U نزدیک
adjacent U نزدیک دیوار به دیوار
adjacent U آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
high U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highs U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
accost U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosting U نزدیک کشیدن
accosts U نزدیک شدن
accosts U نزدیک کشیدن
choke U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
economic U نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
approximate U نزدیک کردن
approximate U نزدیک امدن تقریبی
approximated U نزدیک کردن
approximated U نزدیک امدن تقریبی
approximates U نزدیک کردن
approximates U نزدیک امدن تقریبی
whisker U کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
accessible U نزدیک
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
next U نزدیک ترین پس ازان
in U نزدیک ساحل
in- U نزدیک ساحل
putt U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
putted U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
putts U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
putting green U چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
putting greens U چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
about U در اطراف نزدیک
closed U پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
upstream U نزدیک به سرچشمه
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suites U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
near U نزدیک
near U صمیمی نزدیک شدن
near U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک
near- U صمیمی نزدیک شدن
near- U نزدیک به ضربه
neared U نزدیک
neared U صمیمی نزدیک شدن
neared U نزدیک به ضربه
nearer U نزدیک
nearer U صمیمی نزدیک شدن
nearer U نزدیک به ضربه
nearest U نزدیک
nearest U صمیمی نزدیک شدن
nearest U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک
nearing U صمیمی نزدیک شدن
nearing U نزدیک به ضربه
nears U نزدیک
nears U صمیمی نزدیک شدن
nears U نزدیک به ضربه
whitish U نزدیک به سفید
off white U رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off-white U رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
pop up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
pop-up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
graze U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
hard by U نزدیک
forthcoming U نزدیک
near upon U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
in sight U نزدیک
approaching U نزدیک
beside U نزدیک
forbye U از نزدیک
contiguous U نزدیک
near at hand U نزدیک
near by U نزدیک به
upcoming U نزدیک
close aboard U نزدیک
by U از نزدیک
near by U نزدیک
hand to hand U نزدیک
forby U از نزدیک
forby U نزدیک
neighbouring U نزدیک
close by U نزدیک
fast by U نزدیک
forbye U نزدیک
narrowly U از نزدیک
towards U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
foreby U نزدیک
at hand U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
closer U نزدیک
nigh U نزدیک
closes U نزدیک
vicinal U نزدیک
proximate U نزدیک
close U نزدیک
close up U از نزدیک
nearby U نزدیک
close-up U از نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
on the eve of U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
next door to U نزدیک
closest U نزدیک
imminent U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
close-ups U از نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
caudal U نزدیک به انتها
close controlled U همکاری نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close control U کنترل نزدیک
close combat U رزم نزدیک
near-sighted U نزدیک بین
nearsighted U نزدیک بین
aftermost U نزدیک پاشنه
aggress U نزدیک شدن
short-sighted U نزدیک بین
admaxillary U نزدیک ارواره
closes U نزدیک بهم
toward U نزدیک به مقارن
myopia U نزدیک بینی
upcoming U دراتیه نزدیک
closest U نزدیک به ناو
closest U نزدیک بهم
low U نزدیک سبد
closes U نزدیک به ناو
adducent U نزدیک کننده
deep U نزدیک به هدف
close U نزدیک به ناو
adductor U نزدیک کننده
approachable U نزدیک شدنی
close U نزدیک بهم
closer U نزدیک به ناو
deepest U نزدیک به هدف
closer U نزدیک بهم
deeper U نزدیک به هدف
deciding U نزدیک به هدف
recent memory U حافظه نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
paulo postfuture U اینده نزدیک
parotic U نزدیک به گوش
paranephric U نزدیک گرده
parahepatic U نزدیک جگر
on the simmer U نزدیک بجوش
of kin U نزدیک همانند
odd comeshortly U اینده نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
neighbor U همسایه نزدیک
nearsightedness U نزدیک بینی
nearer the end U نزدیک تر بیابان
near shore U نزدیک به ساحل
toward(s) evening U نزدیک به عصر
short sighted U نزدیک بین
to be quite close U نزدیک به هم بودن
in the near future U در آینده نزدیک
stand by <idiom> U نزدیک بودن
Near our office . U نزدیک اداره ما
to keep close U نزدیک ماندن
to gain on U نزدیک شدن به
to come by U نزدیک شدن
to be on the way U نزدیک شدن
subsaturated U نزدیک به اشباع
subcentral U نزدیک مرکز
subapical U نزدیک راس
subadult U نزدیک سن تکلیف
near point U نقطه نزدیک
near by U دم دست نزدیک
paranasal U نزدیک بینی
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
danger close U خطر نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
come by U نزدیک شدن
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
infighting U نبرد نزدیک
inapproachable U نزدیک نشدنی
gain on U نزدیک شدن به
near sightedness U نزدیک بینی
near sight U نزدیک بینی
myopy U نزدیک بینی
keep back U نزدیک نشوید
inextremis U نزدیک بمرگ
one of these days U دراینده نزدیک
in the near f. U دراینده نزدیک
in shore U در اب نزدیک کرانه
immediate flanks U جناحین نزدیک
his almost night U نزدیک شب است
hare sighted U نزدیک بین
hand in glove U خیلی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
hail fellow U صمیمی نزدیک
going on U نزدیک شدن
close coordination U هماهنگی نزدیک
near sighted U نزدیک بین
insides U نزدیک بمرکز
inside U نزدیک بمرکز
by U نزدیک کنار
short range U نزدیک برد
Near East U خاور نزدیک
almost U بطور نزدیک
shortest U نزدیک تور
shorter U نزدیک تور
short U نزدیک تور
at U پهلوی نزدیک
short-range U نزدیک برد
besides U بعلاوه نزدیک
adjoining U نزدیک مجاور
grazes U نزدیک به زمین
converged U به هم نزدیک شدن
abutted U نزدیک بودن
converge U به هم نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
accedes U نزدیک شدن
acceded U نزدیک شدن
abut U نزدیک بودن
abuts U نزدیک بودن
accede U نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
converging U به هم نزدیک شدن
foreground U نزدیک نما
beetle eyed U نزدیک بین
myopic U نزدیک بین
near infrared U زیر قرمز نزدیک
imminency U وقوع خطر نزدیک
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
low latitudes U نواحی نزدیک خط استوا
low level U نزدیک سطح زمین
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
mouthpart U زائده نزدیک دهان
myope U ادم نزدیک بین
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
i have a splitting headache U نزدیک است بترکد
dig pass U پاس از نزدیک زمین
cover point U عضو دفاع نزدیک
pseudomyopia U نزدیک بینی کاذب
danger was imminent U خطر نزدیک بود
transverse adduction U نزدیک کردن افقی
to trun to a U بصرفه نزدیک کردن
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
the time draw near nowrooz U نوروز نزدیک است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com