English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rate of unemployment U نرخ بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
idly U به بیکاری
vacation U بیکاری
vacations U بیکاری
unemployment U بیکاری
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
idleness U بیکاری
sloth U بیکاری
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
dole U حق بیمه ایام بیکاری
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
an off day U روز بیکاری
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
chronic unemployment U بیکاری مزمن
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
down time U زمان بیکاری
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
hidden unemployment U بیکاری پنهان
idle hours U ساعتهای بیکاری
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
idless U بیکاری
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
inoccupation U بیکاری
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
kief U بنگ کیف بیکاری
latency U زمان بیکاری
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
marginal unemployment U بیکاری نهائی
mass unemployment U بیکاری انبوه
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
off hours U ساعات بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
structural unemployment U بیکاری ساختاری
structural unemployment U بیکاری بنیادی
technological unemployment U بیکاری فنی
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
unemployment insurance U بیمه بیکاری
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
jobless U وابسته به بیکاری
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
In ones spare time . U دروقت بیکاری
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com