English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
acupunctuate U با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
in bottom of bag U درته چنته
At the end of the street. U درته خیابان
sunken U درته اب غرق شده
trawls U کیسهای که درته دریاکشیده میشود بند
trawl U کیسهای که درته دریاکشیده میشود بند
trawled U کیسهای که درته دریاکشیده میشود بند
trawling U کیسهای که درته دریاکشیده میشود بند
needle point U سر سوزن سوزن دوزی
lagan U کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
lake0dwelling U که درزمانهای پیش ازتاریخ روی تیرهای درته دریافرومی کرد
knitting pin U میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
once in a whiled U یکبار
fortnight U هر دوهفته یکبار
from time to time U هرچندوقت یکبار
for once U یکبار استثناء
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
fortnights U هر دوهفته یکبار
every now and then U هرچندوقت یکبار
monthly U ماهی یکبار
weeklies U هفتهای یکبار
weekly U هفتهای یکبار
biyearly U دوسال یکبار
biweekly U دوهفته یکبار
ever and anon U هرچندوقت یکبار
horary U هرساعت یکبار
septan U هفت وز یکبار
Every now and then . Occassionally . U هر چند یکبار
throwaway U یکبار مصرف
write once read many U یکبار نویس
triweekly U هر سه هفته یکبار
trimonthly U هر سه ماه یکبار
triennial U هر سه سال یکبار
this once U همین یکبار
that once U همین یکبار
sextan U 6 روز یکبار
sexennial U شش سال یکبار
semiannual U شش ماه یکبار
quatrerly U سه ماه یکبار
just for once U یکبار استثناء
once U یکبار دیگر
once U فقط یکبار
quartan U چهار روز یکبار
trimensual U سه ماه یکبار رخ دهنده
How often ? U چند وقت یکبار ؟
octennially U هشت سال یکبار
septennially U هفت سال یکبار
tertian U هرسه روز یکبار
triennal U سه سال یکبار رخ دهنده
quinquennial U هر پنج سال یکبار
septennial U هفت سال یکبار
sepennial U هفت سال یکبار
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
quadrennial U چهار سال یکبار
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
again باز [یکبار دیگر]
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
expendable packing U بسته بندی یکبار مصرف
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
bidental U دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
old wool U پشم یکبار مصرف شده
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
wormed U چند بار بخوان یکبار بنویس
worm U چند بار بخوان یکبار بنویس
worms U چند بار بخوان یکبار بنویس
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
lamplighter U با ان چراغ را روشن میکنند
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
bard U سوزن
needleful U یک سوزن نخ
stilus U سوزن
switch point U سوزن
bards U سوزن
needled U سوزن
needles U سوزن
stylus U سوزن
needle U سوزن
styli U سوزن
styluses U سوزن
needling U سوزن
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
barbette U سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
Havana U سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
airbed U تشکی که آنرا با باد پر میکنند
trampolines U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipes U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
drainpipe U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
trampoline U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
the eye of the needle U سوراخ سوزن
darning neddle U سوزن رفوگری
firing pin U سوزن ماشه
sew U سوزن کاری
firing pin U سوزن اتش
staple U سوزن منگنه
drilling pipe U سوزن حفاری
darning needle U سوزن رفوگری
needle U سوزن پیکاپ
whisker U سوزن بلور
pointsman U سوزن بان
packing needle U سوزن جوالدوزی
sailmaker's needle U سوزن چادردوزی
needled U سوزن پیکاپ
test point U سوزن ازمایشی
needle point U نوک سوزن
touch needle U سوزن محک
vga U - سوزن یا پورت
work basket U سبد سوزن و نخ
work baskets U سبد سوزن و نخ
needles U سوزن پیکاپ
needling U سوزن پیکاپ
prick U خراش سوزن
core nail U سوزن هسته
switched U سوزن دوراهی
injects U سوزن زدن
pinned U ورودی با سه سوزن
pin U ورودی با سه سوزن
pricks U خراش سوزن
injecting U سوزن زدن
housewife U سوزن دان
acicular U سوزن وار
injected U سوزن زدن
belonephebia U سوزن هراسی
pricking U خراش سوزن
pricked U خراش سوزن
housewives U سوزن دان
aciform U بشکل سوزن
switches U سوزن دوراهی
aciculate U سوزن وار
switch U سوزن دوراهی
catwhisker U سوزن بلور
pinning U ورودی با سه سوزن
inject U سوزن زدن
kick about U فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
kumiss U قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند
gilded youth U جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
they overtax our strength U بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
they are under serveillance U انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
bedbugs U ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
moulding board U تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
collarette U یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند
skipjack U بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند
Plants store up the sun's energy. U گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
endoparasite U انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
bedbug U ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
needlework U کار سوزن دوزی
needle U با سوزن تزریق کردن
vaccine point U سوزن ابله کوبی
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
needled U با سوزن تزریق کردن
needled U سوزن دوزی کردن
gate U سوزن اتصال به یک FET
gates U سوزن اتصال به یک FET
needle test of vicat U ازمایش با سوزن ویکا
needles U با سوزن تزریق کردن
needles U سوزن دوزی کردن
needle book U سوزن دان کتابی
needle U سوزن دوزی کردن
needle lace U کار سوزن دوزی
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
eyeing U دهانه سوراخ سوزن
eying U دهانه سوراخ سوزن
firing pin U سوزن قفل اتش
eyeing U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes U دهانه سوراخ سوزن
needling U سوزن دوزی کردن
dog spike U سوزن نوک گیر
eyes U گوشوارهای سوراخ سوزن
needling U با سوزن تزریق کردن
eying U گوشوارهای سوراخ سوزن
eye U گوشوارهای سوراخ سوزن
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
eye U دهانه سوراخ سوزن
promenade concert U مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
Bantu U عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
halophile U موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
gridiron U اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
wimble U هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
bacillus U باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند
reference librery U کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
gabionade U خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند
rolling U نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
circular dispersion U قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
injection engine U ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
library paste U نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
palm and needle U کفه چرمی ملوانی و سوزن
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com