English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
alderman U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nomography U فن قانون گذاری
nomographer U قانون گذاری
legislation U قانون گذاری
assembly U هیئت قانون گذاری
house of assembly U مجلس درجه دوم قانون گذاری
land tag U مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
congressmen U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressman U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
decemvir U عضو دسته ده تنی که اختیارحکومت و قانون گذاری بایشان داده شده بود
households U مستخدمین خانه
household U مستخدمین خانه
electress U خانمیکه عضوهیئت انتخاب کنندگان است
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
itinerant justices U قضات سیار
lord chancellor U رئیس کل قضات محاکم
benches U هیات قضات محکمه
assize U هیئت قضات یا منصفه
bench U هیات قضات محکمه
judges disciplianary tribunal U دادگاه قضات انتظامی
hight disciplinary court of judges U دادگاه عالی انتظامی قضات
toga U ردای بی استین لباس رسمی قضات
togas U ردای بی استین لباس رسمی قضات
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
City Hall U شهرداری
municipality U شهرداری
municipalities U شهرداری
municipal spending U مخارج شهرداری
town halls U عمارت شهرداری
town halls U کاخ شهرداری
town council U انجمن شهرداری
municipal budget U بودجه شهرداری
town hall U عمارت شهرداری
burgomaster U اعضای شهرداری
jurat U رئیس شهرداری
town hall U کاخ شهرداری
guildhall U عمارت شهرداری
mayoralty U ریاست شهرداری
dump car U ماشین شهرداری
municipal U مربوط به شهرداری
guildhalls U عمارت شهرداری
City Hall U ساختمان شهرداری
municipal court U دادگاه شهرداری
municipal revenue U درامد شهرداری
municipally U از راه شهرداری
municipally U بوسیله شهرداری
mayorship U ریاست شهرداری
municipally U از لحاظ شهرداری
municipal council U انجمن شهرداری
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
dump truck U کامیون زباله بر شهرداری
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
councilman U عضو انجمن شهرداری
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
municipalist U متخصص درامور شهرداری
municipalize U بدست شهرداری دادن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
podesta U رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
municipalities U شهریا بخشی که دارای شهرداری است
municipality U شهریا بخشی که دارای شهرداری است
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
guild hall U عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
boroughs U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
say's law U قانون سی . براساس این قانون
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
lineation U خط گذاری
indention U تو گذاری
coding U کد گذاری
wicking U فتیله گذاری
filling U لایی گذاری
investing U سرمایه گذاری
prefixion U سرواژه گذاری
prefixion U جلو گذاری
markings U علامت گذاری
fillings U لایی گذاری
mark U علامت گذاری
discrimination U فرق گذاری
marking U علامت گذاری
pointing U نقطه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
impressions U نشان گذاری
lettering U حروف گذاری
denomination U نام گذاری
exposures U درمعرض گذاری
exposure U درمعرض گذاری
loads U فشنگ گذاری
aggradation U ابرفت گذاری
load U فشنگ گذاری
marks U علامت گذاری
petarder U مامورخرج گذاری پل
prefixion U پیش گذاری
impression U نشان گذاری
scaling U مقیاس گذاری
investments U سرمایه گذاری
frustrations U عقیم گذاری
frustration U عقیم گذاری
structuralization U بنیان گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
sequencing U ترتیب گذاری
ovulation U تخمک گذاری
pricing U قیمت گذاری
policy-making U سیاست گذاری
policy making U سیاست گذاری
coronations U تاج گذاری
coronation U تاج گذاری
sanding U ماسه گذاری
signallzation U علامت گذاری
costing U قیمت گذاری
costing U هزینه گذاری
investment U سرمایه گذاری
scoring U نمره گذاری
pagination U صفحه گذاری
grading U نمره گذاری
collocation U باهم گذاری
sedimentation U رسوب گذاری
indentations U دندانه گذاری
undervaluation U کم ارزش گذاری
prochronism U جلوترتاریخ گذاری
numbering U شماره گذاری
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
mining U مین گذاری
earmarking U علامت گذاری
preterition U فرو گذاری
prefixture U سرواژه گذاری
prefixture U جلو گذاری
prefixture U پیش گذاری
indentation U دندانه گذاری
puncuation U نقطه گذاری
sedimentation U لایه گذاری
scale factor U مقیاس گذاری
ovulations U تخمک گذاری ها
insertion U جوف گذاری
insulation U عایق گذاری
trapping U تله گذاری
edging U لبه گذاری
edgings U لبه گذاری
valuation U ارزش گذاری
valuations U ارزش گذاری
coding U علامت گذاری
coding U کد گذاری چیزی
piping U لوله گذاری
spacing U فاصله گذاری
devising U ارث گذاری
minelaying U مین گذاری
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
dateline U تاریخ گذاری
lodgment U ودیعه گذاری
masking U نقاب گذاری
lodgement U ودیعه گذاری
synthesize U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
indent U دندانه گذاری
indenting U دندانه گذاری
indents U دندانه گذاری
nomination U نام گذاری
nominations U نام گذاری
mark sensing U نشان گذاری
cupellation U قال گذاری
syntheses U هم گذاری اختلاط
synthesizing U هم گذاری کردن
demomination U نام گذاری
lable U جهت گذاری
hypothecation U رهن گذاری
hypothecation U گرو گذاری
tubing U لوله گذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com