Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
muff
U
ناشی
muffed
U
ناشی
muffing
U
ناشی
muffs
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
resultant
U
ناشی
ill
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ills
U
ناشی
emergent
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
descended
U
ناشی
result
U
ناشی
resulted
U
ناشی
resulting
U
ناشی
even tual
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
Due to
U
ناشی از
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
due
U
ناشی از
therefrom
U
ناشی از ان
gauche
U
ناشی کج
novices
U
ادم ناشی
abnerval
U
ناشی از عصب
unskil
U
ناشی بی مهارت
issued
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
adipic
U
ناشی ازچربی
emanates
U
ناشی شدن
emanating
U
ناشی شدن
sequent
U
منتج ناشی
novice
U
ادم ناشی
guttural
U
ناشی از گلو
issue
U
ناشی شدن
issues
U
ناشی شدن
tisy
U
ناشی از مستی
toxic
U
ناشی از زهراگینی
awkwardness
U
ناشی گری
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
unperfect
U
ناشی نابلد
awkward
U
بی لطافت ناشی
emanate
U
ناشی شدن
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
internal
U
ناشی ازدرون
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
rises
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
rise
U
ناشی شدن
rise
U
ناشی شدن از
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
gremie
U
بی تجربه و ناشی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
premune
U
ناشی از جلوگیری
irritative
U
ناشی از تحریک
gaucherie
U
ناشی گری
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
privative
U
ناشی از محرومیت
stingy
U
ناشی از خست
jackleg
U
ناشی نادرست
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
result
U
ناشی شدن نتیجه
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
shear stress
U
تنش ناشی از برش
shear crack
U
ترک ناشی از برش
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
rube
U
ادم دهاتی ناشی
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
ravening
U
حریص ناشی از حرص
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
flowed
U
ناشی شدن فلو
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
flows
U
ناشی شدن فلو
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
wind wave
U
موج ناشی از باد
flow
U
ناشی شدن فلو
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
come
U
رخ دادن ناشی شدن
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
paganish
U
بیت پرست ناشی ار شرک
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
scrupulous
U
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
lummox
U
ادم ناشی وخام دست
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
catcher
U
بوکسور ناشی کتک خور
maladroitness
U
ناشی گری بیدست و پایی
derives
U
ناشی شدن از منتج کردن
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
awesome
U
حاکی از ترس ناشی از بیم
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
titular
U
ناشی از لقب رسمی افتخاری
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
bizarre
U
غیر مانوس ناشی از هوس
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
greenhorns
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn
U
مبتدی ادم خام یا ناشی
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
derive
U
ناشی شدن از منتج کردن
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
jus in re
U
حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
eddy loss
U
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
rat a tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induce
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
posthypnotic
U
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
induced
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
awkwardly
U
از روی خام دستی یا ناشی گری
induces
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat-a-tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
inducing
U
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
high cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
to die a violent death
U
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
rat a tat tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
deformation due to moisture and tempratu
U
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
endogenous
U
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
truncation
U
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bomb damage assessment
U
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
social security wealth
U
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
ambiguities
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
She has circles under hereyes.
U
زیر چشمهایش گود افتاده ( ناشی از لاغری )
frailties
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
ambiguity
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
mark up price inflation
U
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
unprompted
U
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
approximations
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
corruption
U
خطاهای داده ناشی از اختلال یاوسایل خراب
toxicosis
U
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
reversed rolling moment
U
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
frailty
U
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
quantize
U
اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند
thermal shock
U
تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
bang
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com