English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simple U نادان ساده کردن
simpler U نادان ساده کردن
simplest U نادان ساده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
infatute U نادان کردن
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
simplify U ساده کردن
simplifying U ساده کردن
reducing U ساده کردن
reduce U ساده کردن
simplifies U ساده کردن
reduces U ساده کردن
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
streamlines U ساده وموثر کردن
simplifies U ساده تر کردن چیزی
streamlining U ساده وموثر کردن
streamline U ساده وموثر کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
simplifying U ساده تر کردن چیزی
oversimplifying U زیاد ساده کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
simplify U ساده تر کردن چیزی
oversimplification U زیاد ساده کردن
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
fooled U نادان
fool U نادان
ignorant U نادان
fool begged U نادان
unwise U نادان
unlettered U نادان
inept U نادان
fooling U نادان
foolish U نادان
cloddish U نادان
dullard U نادان
dullards U نادان
feign ignorant U نادان
silly U نادان
sillier U نادان
thickheaded U نادان
fools U نادان
witless U نادان
dull head U نادان
feeble-minded U نادان
nescient U نادان
nescious U نادان
asinine U نادان
feeble minded U نادان
apish U نادان
silliest U نادان
self blinded U نادان
know nothing U نادان
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
trumpery U نادان فریب
know little U ادم نادان
dolls U زن زیبای نادان
doll U زن زیبای نادان
yokels U دهاتی نادان
puppish U خودنماو نادان
wise guy U نادان دانانما
tomfool U ادم نادان
coxcombical U نادان جلف
yokel U دهاتی نادان
lout U ادم نادان ونفهم
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
knick knack U چیز نادان فریب
pudding head U ادم کودن و نادان
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
louts U ادم نادان ونفهم
donkeys U ادم نادان وکودن
jerks U ادم احمق و نادان
jerking U ادم احمق و نادان
jerked U ادم احمق و نادان
jerk U ادم احمق و نادان
ignoramuses U جاهل ادم نادان
donkey U ادم نادان وکودن
to put any one down for a fool U کسیرا نادان شمردن
ignoramus U جاهل ادم نادان
untaught U درس نخوانده نادان
ass U ادم نادان وکند ذهن
asses U ادم نادان وکند ذهن
ganders U ادم نادان مرد متاهل
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
gander U ادم نادان مرد متاهل
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
at the tender age of <idiom> U در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
unix U امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
surf U جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
daff U ساده دل
unaffected U ساده
simpleminded U ساده دل
positive U ساده
naif U ساده
baldly U ساده
unceremonious U ساده
baldest U ساده
balder U ساده
incomposite U ساده
bald U ساده
simple minded U ساده دل
simplex U ساده
sheepishly U ساده دل
fraudless U ساده
unaadorned U ساده
semplice U ساده
idiot U ساده
downright U ساده
idiots U ساده
unceremoniously U ساده
unmeaning U ساده
inexpensive U ساده
fanciless U ساده
simplistic U ساده
sheepish U ساده دل
simple hearted U ساده دل
plain hearted U ساده دل
fructose U ساده
untutored U ساده
homespun U ساده
freestanding U ساده
unassuming U ساده
frugal U ساده
free spoken U ساده گو
incomplex U ساده
clean U ساده
simple U ساده دل
simplest U ساده
simplest U ساده دل
simple U ساده
seemly <adj.> U ساده دل
conversable <adj.> U ساده دل
slick U ساده
expansive <adj.> U ساده دل
plain U ساده
slickest U ساده
simple-hearted <adj.> U ساده دل
taffetized U ساده
cleaned U ساده
cleanest U ساده
cleans U ساده
unsophisticated U ساده
simpler U ساده دل
charmless U ساده
simpler U ساده
artless U ساده
innocent <adj.> U ساده دل
good-humored U ساده دل
clodhoppers U ساده
plainest U ساده
explicit U ساده
naive U ساده
clodhopper U ساده
plains U ساده
plainer U ساده
frugal food U خوراک ساده
natively U بطور ساده
plain-clothes U ساده پوش
deck hand U ملوان ساده
galah U ساده لوح
sketch U طرح ساده
dupable U ساده لوح
sketched U طرح ساده
cats paw U ساده لوح
simple distillation U تقطیر ساده
gaby U ساده لوح
simple fraction U کسر ساده
primitive U شکل ساده
single entry U حسابداری ساده
plain clothes U ساده پوش
sketch U نقشه ساده
single bond U پیوند ساده
plainly U بطور ساده
in plain english U به انگلیسی ساده
deck hands U ملوان ساده
simple parry U دفاع ساده
penny whistles U نی لبک ساده
gobemouche U ساده لوح
gullibility U ساده لوحی
simplex transmission U مخابره ساده
simple eye U چشم ساده
simplex channel U مجرای ساده
simplifying U ساده سازی
simplified U ساده شده
unfigured U بی صورت ساده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com