English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lido U میعادگاه قشنگ ساحلی
lidos U میعادگاه قشنگ ساحلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shore patrol U انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
hang out U میعادگاه
stamping ground U میعادگاه
howff U میعادگاه میخانه
howf U میعادگاه میخانه
tryst U میعادگاه نامزدی
trysts U میعادگاه نامزدی
recourse U میعادگاه متوسل شدن به
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
beach diagram U طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot U کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
prettify U قشنگ
pretty U قشنگ
beautiful U قشنگ
namby pamby U قشنگ
prettiest U قشنگ
namby-pamby U قشنگ
beauteous U قشنگ
prettier U قشنگ
spruce U قشنگ
cheesy U قشنگ
goodlooking U قشنگ
smatt U قشنگ
spruces U قشنگ
goodly U قشنگ
nice looking U قشنگ
sprucy U قشنگ
beautifying U قشنگ شدن
sprucely U بطور قشنگ
beautifier U قشنگ کننده
beautify U قشنگ شدن
beautifies U قشنگ شدن
cherub U بچه قشنگ
prettily U بطور قشنگ
adorn قشنگ کردن
cherubs U بچه قشنگ
smarten U قشنگ کردن
beautified U قشنگ شدن
cherubim U بچه قشنگ
pert U غنچه دار قشنگ
I didnt mince my words . I put it very well . U قشنگ حرفم رازدم
gimcrack U چیز قشنگ و کم بها
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
whigmaleery U چیز قشنگ وارزان
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
whigmaleerie U چیز قشنگ وارزان
nattily U بطور اراسته و قشنگ
gimcrack U قشنگ و بی مصرف عروسک
gewgaw U چیز قشنگ بی مصرف
to take f. U قشنگ حرف زدن
gewgaws U چیز قشنگ بی مصرف
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
eros U بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
adorns U قشنگ کردن ارایش دادن
she was prettily dressed U جامه قشنگ پوشیده بود
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
This car wI'll do beautifully . U این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
She is photogenic. U خوش عکس است (عکسش قشنگ می افتد )
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
strandline U خط ساحلی
bridgehead line U خط سر پل ساحلی
inshore U ساحلی
offing U اب ساحلی
bridge head U سر پل ساحلی
beach head U سر پل ساحلی
coastline U خط ساحلی
sea board U خط ساحلی
inshore water U اب ساحلی
coastlines U خط ساحلی
coastal U ساحلی
seasider U ساحلی
over the beach operations U عملیات ساحلی
coastal zone U منطقه ساحلی
martello U قلعه ساحلی
coastal route U مسیر ساحلی
sea dike U دیوار ساحلی
coastal patrol U گشتی ساحلی
coastal frontier U حدود ساحلی
territorial sea U دریای ساحلی
coastal artillery U توپخانه ساحلی
coast station U ایستگاه ساحلی
littoral U ناحیه ساحلی
links U تپه ساحلی
groyne U سد یا دیواره ساحلی
inshore current U جریان اب ساحلی
inshore water U ابهای ساحلی
inshore current U جریانات ساحلی
inshorepatrol U گشتی ساحلی
shore stablishment U تاسیسات ساحلی
shore patrol U دژبان ساحلی
intermediate type submarine cable U کابل ساحلی
beach erosion U فرسایش ساحلی
costal frontier U مرز ساحلی
land breeze U باد ساحلی
shore boat U تاکسی ساحلی
coast defence U پدافند ساحلی
landing craft U کرجی ساحلی
coastguards U گارد ساحلی
beach obstacle U مانع ساحلی
barrier light U نورافکن ساحلی
beach matting U کف پوش ساحلی
foreshores U کمربند ساحلی
marina U تفرجگاه ساحلی
shoreline U خط ساحل یا خط ساحلی
beach face U کمربند ساحلی
shorelines U خط ساحل یا خط ساحلی
beach exit U گذرگاه ساحلی
shore erosion U فرسایش ساحلی
territorial waters U ابهای ساحلی
foreshore U کمربند ساحلی
beach organization U یکان ساحلی
beach patrol U گشتی ساحلی
coastguard U گارد ساحلی
tidewater U خط ساحلی کشند اب
dune U توده شن ساحلی
cabotage U کشتیرانی ساحلی
cabotage U تجارت ساحلی
beach exit U معبر ساحلی
quay U دیوار ساحلی
quays U دیوار ساحلی
boat telephone U تلفن ساحلی
shore patrol U پلیس ساحلی
beach reserves U ذخایر ساحلی
beach patrol U نگهبان ساحلی
marinas U تفرجگاه ساحلی
levee U دیواره ساحلی رودخانه
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
beachmaster's unit U یکان لجستیک ساحلی
sanbar U دیوار شنی ساحلی
beach minefield U میدان مین ساحلی
coasters U کشتی ویژه خط ساحلی
cabotage U حمل ونقل ساحلی
coastal navigation, coasting U حمل و نقل ساحلی
cabotage U کشتی رانی ساحلی
coastal route U راه ابی ساحلی
coaster U کشتی ویژه خط ساحلی
continental shelf U حد ساحلی فلات قاره
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
beach matting U تور سیمی ساحلی
barrier reef U مرجان سنگ ساحلی
battalion landing team U تیم ساحلی گردان
beach dump U انبار موقت ساحلی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
beach flag U پرچم مشخصه ساحلی
beach group U گروه خدمات ساحلی
beach support area U منطقه پشتیبانی ساحلی
tideland U زمین ساحلی دستخوش جزرومد
Goa U ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
piloting U ناوبری در کنار ابهای ساحلی
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
phalarope U مرغ ساحلی نوک دراز
cay U تخته سنگ ساحلی درجزیره
beach reserves U ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
surfbird U مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
coves U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
offshore U دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
cove U خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
willet U مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
intracoastal sealift U سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
layig up position U موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
rill U جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
polder U زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
ports U انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
piloting U ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
namby pamby U بی مغز سخن بی مغز و بی بیمزه نوشتههای قشنگ و بیمزه
namby-pamby U بی مغز سخن بی مغز و بی بیمزه نوشتههای قشنگ و بیمزه
coastal convoy U ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com