Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
yardage
U
میزان و مقدار چیزی بحسب یارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freaks
U
میزان فرکانس بی سیم بحسب مگاسیکل در درگیریهای هوایی
freak
U
میزان فرکانس بی سیم بحسب مگاسیکل در درگیریهای هوایی
amounting
U
مقدار میزان
amounted
U
مقدار میزان
amounts
U
مقدار میزان
amount
U
مقدار میزان
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slowdowns
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
skew
U
میزان عدم تناسب چیزی
skewing
U
میزان عدم تناسب چیزی
slowdown
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
to buoy something
[up]
U
چیزی را به میزان بالا آوردن
skews
U
میزان عدم تناسب چیزی
in a way
<idiom>
U
به مقدار از چیزی
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
slippage
U
میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان
poured
U
مقدار ریزپ چیزی
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
pour
U
مقدار ریزپ چیزی
pouring
U
مقدار ریزپ چیزی
pours
U
مقدار ریزپ چیزی
minimum
U
کوچکترین مقدار چیزی
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
footage
U
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
makeweight
U
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
accrual
U
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yard
U
یارد
yards
U
یارد
yd
U
مخفف یارد
scotland yard
U
اسکاتلند یارد
yds
U
مخفف یارد
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
dose rate
U
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
trap
U
وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
cabled
U
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
cable
U
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
even time
U
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
backfield line
U
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
snaps
U
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snapping
U
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snapped
U
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snap
U
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
yard line
U
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
U
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
hank
U
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
rood
U
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
depth contour
U
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
amounts
U
میزان
amounted
U
میزان
amount
U
میزان
scalage
U
میزان
criterion
U
میزان
balance
U
میزان
meters
U
میزان
meter
U
میزان
rate
U
میزان
measure
U
میزان
adjustments
U
میزان
adjustment
U
میزان
balances
U
میزان
rates
U
میزان
amounting
U
میزان
yardsticks
U
میزان
yardstick
U
میزان
level
U
میزان
units
U
میزان
volume
U
میزان
volumes
U
میزان
scales
U
میزان
leveled
U
میزان
levels
U
میزان
levelled
U
میزان
weight
U
میزان
metre
U
میزان
metres
U
میزان
libra
U
میزان
librae
U
میزان
unit
U
میزان
noise level
U
میزان خش
rhythms
U
میزان
infiltration rate
U
میزان
rhythm
U
میزان
At the rate of . On a scale of .
U
به میزان
adjustment
میزان کردن
modules
U
اندازه میزان
module
U
اندازه میزان
rating
U
میزان عوارض
credit rating
U
میزان اعتبار
resistance adjustment
میزان پایداری
sprinkling
U
میزان اندک
Richter Scale
U
میزان ریشتر
damage criteria
U
میزان خسارات
tension adjustment
میزان فشار
height adjustment
میزان ارتفاع
data rate
U
میزان داده
ratings
U
میزان عوارض
tuning
U
میزان سازی
decrement
U
میزان کاهش
education stand
U
میزان تحصیلات
watermarks
U
تعیین میزان مد اب
watermark
U
تعیین میزان مد اب
sensitivities
U
میزان حساسیت
sensitivity
U
میزان حساسیت
discount rate
U
میزان تخفیف
damage criteria
U
میزان ضایعات
barometer
U
میزان الهواء
barometers
U
میزان الهواء
tuner
U
میزان کننده
remedied
U
درمان میزان
remedy
U
درمان میزان
remedying
U
درمان میزان
remedies
U
درمان میزان
demand surface
U
میزان تقاضا
degree of risk
U
میزان خطر
degree of protection
U
میزان حفافت
shear modulus
U
میزان سختپایی
gradient
U
میزان شیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com