English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jerk U میزان تغییر شتاب
jerked U میزان تغییر شتاب
jerking U میزان تغییر شتاب
jerks U میزان تغییر شتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
speed U میزان شتاب
speeding U میزان شتاب
speeds U میزان شتاب
strain rate U میزان تغییر شکل
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
images U برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
gradient U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
gradients U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
scroll U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
at full lick U با شتاب
in a hurry U در شتاب
haste U شتاب
expedience U شتاب
precipitation U شتاب
accelerators U شتاب
acceleration lane U خط شتاب
cursoriness U شتاب
accelerator U شتاب
speed U شتاب
expediency U شتاب
speeding U شتاب
hustling U شتاب
hustles U شتاب
hustled U شتاب
hustle U شتاب
unhurriedly U بی شتاب
unhurried U بی شتاب
speeds U شتاب
hastiness U شتاب
pelt U شتاب
pelted U شتاب
pelts U شتاب
over hasty U پر شتاب
at leisure U بی شتاب
acceleration U شتاب
hie thee U شتاب کن
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
initial acceleration U شتاب اولیه
tilted U شتاب پرتاب
despatched U کشتن شتاب
spatchcock U با شتاب جادادن
tilts U شتاب پرتاب
normal acceleration U شتاب قائم
retardation U شتاب منفی
skeet U شتاب کردن
electron acceleration U شتاب الکترون
accelerated U شتاب دادن
dispatches U کشتن شتاب
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
skelpit U شتاب کردن
skelp U شتاب کردن
tilt U شتاب پرتاب
despatching U کشتن شتاب
dispatch U کشتن شتاب
dispatched U کشتن شتاب
despatches U کشتن شتاب
to come along U شتاب کردن
hastener U شتاب کننده
hurriedness U شتاب زدگی
hie U شتاب کردن
jotted U با شتاب نوشتن
jots U با شتاب نوشتن
jot U با شتاب نوشتن
resultant acceleration U شتاب خالص
precipitateness U شتاب زدگی
hying U شتاب کردن
post haste U با شتاب فراوان
impact acceleration شتاب ضربه ای
centripetal acceleration U شتاب مرکزگرا
accelerate U شتاب دادن
make a push U شتاب کردن
normal acceleration U شتاب عمودی
previousness U شتاب زدگی
positive acceleration U شتاب مثبت
whirry U شتاب کردن
post deflection acceleration U شتاب ثانوی
in a hurried state U در حال شتاب
hasty U شتاب زده
no hurry U شتاب نداریم
transverse acceleration U شتاب عرضی
angular acceleratin U شتاب زاویهای
acceleration of gravity U شتاب گرانی
acceleration of gravity U شتاب گرانش
acceleration of gravity U شتاب ثقل
apparent gravity U شتاب ثقل
apparent gravity U شتاب گرانی
acceleration of free fall U شتاب ثقل
acceleration of free fall U شتاب گرانی
acceleration due to gravity U شتاب ثقل
acceleration coefficient U ضریب شتاب
accelerating power U قدرت شتاب
accelerating electrode U الکترود شتاب ده
accelerated particle U ذره با شتاب
acceleration principle U اصل شتاب
acceleration space U فضای شتاب
to look sharp U شتاب کردن
to make a hurry U شتاب کردن
to make haste U شتاب کردن
accelerating U شتاب دادن
longitudinal acceleration U شتاب طولی
accelerometer U شتاب سنج
linear acceleration U شتاب خطی
angular acceleration U شتاب زاویهای
acceleration time U زمان شتاب
negative acceleration U شتاب منفی
deceleration U شتاب منفی
speeds U شتاب کامیابی
speeding U شتاب حرکت
coefficient of acceleration U ضریب شتاب
accelerates U شتاب دادن
speeding U شتاب کامیابی
speed U شتاب حرکت
hurrying U راندن شتاب
hurrying U شتاب کردن
hurry U راندن شتاب
hurry U شتاب کردن
hurries U راندن شتاب
hurries U شتاب کردن
hurriedly U از روی شتاب
speed U شتاب کامیابی
accelerator U شتاب دهنده
deceleration U شتاب کاهنده
accelerators U الکترد شتاب ده
net acceleration U شتاب برایند
accelerators U شتاب دهنده
resultant acceleration U شتاب برایند
d. haste U شتاب زیاد
peremptory U شتاب امیز
speeds U شتاب حرکت
accelerator U الکترد شتاب ده
net acceleration U شتاب خالص
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
accelerated particle U ذره شتاب دار
centrifugal acceleration U شتاب گریز از مرکز
decelerating electrode U الکترد شتاب گیر
velocities U سرعت سیر شتاب
ionic centrifuge U شتاب دهنده یونی
ion accelerator U شتاب دهنده یون
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
accelerator board U تخته شتاب دهنده
velocity U سرعت سیر شتاب
pelts U شتاب کردن ضربه
pelted U شتاب کردن ضربه
pelt U شتاب کردن ضربه
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
coefficient of acceleration U ضریب شتاب اقتصادی
electron accelerator U شتاب دهنده الکترون
linear accelerator شتاب دهنده خطی
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
precipitately U از روی شتاب زدگی
grab off U با شتاب گرفتن قاپیدن
accelerator catalyst U کاتالیزور شتاب دهنده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
slow and sure U شتاب کار را خراب میکند
decelerete U بصورت منفی شتاب دادن
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com