English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electromagnetic field U میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum U میدان الکترومغناطیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
magnetic U قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
Other Matches
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
electromagnetic wave U موج الکترومغناطیسی
relay U یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration U ضربه گر الکترومغناطیسی
relayed U یچ کنترل الکترومغناطیسی
the electromagnetic force U نیروی الکترومغناطیسی
electron U ذره الکترومغناطیسی
emu U واحدهای الکترومغناطیسی
emus U واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic units U واحدهای الکترومغناطیسی
magnetic deflection U خمش الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve U سوپاپ الکترومغناطیسی
induction load speaker U بلندگوی الکترومغناطیسی
electromegnetic energy U انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
electromagnetic tran U تله الکترومغناطیسی
electromagnetic system U دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction U جاذبه الکترومغناطیسی
electrons U ذره الکترومغناطیسی
electromagnetic cutout U فیوز الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection U خمش الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling U تزویج الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum U طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic flux U شاره الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion U دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic relay U رله الکترومغناطیسی
relays U یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic lens U عدسی الکترومغناطیسی
electromagnetic induction U القای الکترومغناطیسی
magnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
density of the total electromagnetic ene U چگالی انرژی الکترومغناطیسی
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
electromagnetic log U سرعت یاب الکترومغناطیسی
microwave U موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
electromagnetic intrusion U نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
electromagnetic interference U مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
instrument for electromagnetic screening U دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
rf U وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
loudspeaker U وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
radio frequency U قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
ferrite core U ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
interference U اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
ferrets U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
line of force U خط میدان
reaches U میدان
reaching U میدان
agora U میدان
arenas U میدان
ring U میدان
arena U میدان
field line U خط میدان
forum U میدان
plaza U میدان
forums U میدان
line bay U میدان خط
reached U میدان
frontage U میدان
open space U میدان
frontages U میدان
aimed U میدان
aim U میدان
piazza U میدان
reach U میدان
aims U میدان
domain U میدان
fields U میدان
place U میدان
places U میدان
placing U میدان
plain U میدان
domains U میدان
ROUNDABOUT U میدان
sq U میدان
space U میدان
field U میدان
zero field U بی میدان
spaces U میدان
plainest U میدان
plains U میدان
scope U میدان
fielded U میدان
trone U میدان
plainer U میدان
field judge U داور میدان
field length U درازای میدان
downfield U میدان پایین
field intensity U شدت میدان
field repetition rate U بسامد میدان
field exciation U تحریک میدان
field frequency U بسامد میدان
field excitation U تحریک میدان
field form U نمودار میدان
field flux U شاره میدان
flying ground U میدان پرواز
field magnet U میدان مغناطیسی
field of fire U میدان اتش
field of fire U میدان تیر
field of consciousness U میدان هشیاری
distortion of field U اغتشاش میدان
field of battle U میدان رزم
field of battle U میدان جنگ
field of attention U میدان توجه
field of application U میدان کاربرد
field of action U میدان اثر
field mark U نشان میدان
field magnet U اهنربای میدان
field of force U میدان نیرو
field equation U معادلات میدان
field equation U معادله ی میدان
field control U کنترل میدان
f.of battle U میدان جنگ
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
field [algebraic structure] U میدان [ریاضی]
outfight U از میدان در کردن
field constant U ثابت میدان
field regulator U نافم میدان
field current U جریان میدان
field density U چگالی میدان
field energy U انرژی میدان
drill ground U میدان مشق
field effect U اثر میدان
field distribution U پخش میدان
field distortion U اعوجاج میدان
effective field U میدان موثر
field distortion U انحراف میدان
field displacement U جابجایی میدان
field direction U جهت میدان
electric field U میدان الکتریکی
inhomogeneous field U میدان غیریکمواخت
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
magnetic field line U خط میدان مغناطیسی
magnetic flux line U خط میدان مغناطیسی
low field U میدان ضعیف
magnetic balance U تعادل میدان
magnetic f. U میدان مغناطیسی
magnetic stray field U میدان پراکنده
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
tube of force U لوله میدان
two phase field U میدان دو فاز
unfield U میدان بالا
input field U میدان ورودی
vector field U میدان برداری
interference field U میدان مزاحم
interference field U میدان انترفرنس
intermediate field U میدان میانی
intermediate field U میدان واسطه
uniform field U میدان یکنواخت
irrotational field U میدان ناگردان
main field U میدان اصلی
maxwell field U میدان ماکسولی
maxwell field U میدان ماکسول
stray field U میدان هرز
solenoidal field U میدان سولنئیدی
radiation field U میدان تابش
shunt field U میدان شنتی
rotary field U میدان دوار
series field U میدان زنجیری
sensory field U میدان حسی
radar ranging U میدان رادار
purview U حدود میدان
psychological field U میدان روانی
obstacle course U میدان موانع
on sight U در میدان دیددوربین
perceptual field U میدان ادراکی
phenomenal field U میدان پدیداری
the butts U میدان تیراندازی
test bay U میدان ازمایش
plaza U میدان عمومی
tension field U میدان کششی
rotating field U میدان گردان
inhomogeneity of a field U غیریکنواختی یک میدان
field of gravity U میدان ثقل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com