English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
separator U میان گیر باتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
glass separator U میان گیر شیشهای باتری
Other Matches
NiCad U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start an engine U موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
booster cable [jumper cable] U کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
heater battery U باتری ا
battery charger U باتری پر کن
charger U باتری پر کن
filament battery U باتری ا
h.b. battery U باتری ا
batteries U باتری
battery charging rectifier U باتری پر کن
c battey U باتری سی
battery copper U مس باتری
chargers U باتری پر کن
h.t. battery U باتری ب
b battery U باتری ب
battery U باتری
battery water U اب باتری
storage cell U باتری
battery insulator U میانگیر باتری
isolator for battery plate U لایی باتری
battery jar U فرف باتری
battery insulator U عایق باتری
hold down for batteryseparator U میانگیردار باتری
battery liquid U مایع باتری
battery terminal U قطب باتری
battery solution U محلول باتری
battery receiver U رادیو باتری
sediment U درد باتری
battery turntable U میز باتری
battery paint U رنگ باتری
battery oven U کوره باتری
battery vise U گیره باتری
battery voltage U ولتاژ باتری
battery mounting U پایه باتری
battery polarization U قطبش باتری
battery liquid U الکترولیت باتری
burning rack U قاب باتری
battery isolator U لایی باتری
battery hold down U میانگیردار باتری
battery carrier U شاسی باتری
battery carbon U زغال باتری
battery capacity U فرفیت باتری
battery box U جعبه باتری
battery ammeter U امپرسنج باتری
battery acid U اسید باتری
b. eliminator U جانشین باتری ب
automobile battery U باتری اتومبیل
alkaline battery U باتری قلیایی
air cell a battery U باتری رادیو
rechargeable battery U باتری بارشدنی
acummulator battery U باتری بارشدنی
battery case U جعبه باتری
battery cell U پیل باتری
secondary cell U پیل باتری
battery syringe U سرنگ باتری
battery filler U سرنگ باتری
solution of battery U الکترولیت باتری
battery electrolyte U الکترولیت باتری
battery electrode U الکترود باتری
discharger for battery U باتری خالی کن
battery discharger U باتری خالی کن
battery cradle U کلاف باتری
batterty cover U سرپوش باتری
battery charging rheostat U رئوستای باتری پر کن
battery charging plug U دو شاخه باتری پر کن
battery charging cable U کابل باتری پر کن
battery current U برق باتری
gravity battery U باتری وزنی
grid of a battery U شبکه باتری
polarization U پلاریزاسیون باتری
plante cell U باتری پلانته
ignition battery U باتری استارت
impurities in battery U ناخالصیهای باتری
storage battery U باتری بارشدنی
lighting battery U باتری روشنایی
storage battery U باتری انبارهای
nickel iron battery U باتری ادیسن
starting battery U باتری استارت
standby battery U باتری اضطراری
stand by battery U باتری یدکی
pillar post of battery U ستون باتری
secondary battery U باتری بارشدنی
secondary battery U پیل باتری
storage cell U پیل باتری
gelatine battery U باتری ژلاتینی
dry storage battery U باتری ژلاتینی
voltaic battery U باتری ولتایی
dry battery U باتری خشک
battery plate U صفحه باتری
sediments U درد باتری
cell cover U درپوش باتری
gelatine battery U باتری خشک
edison U باتری ادیسن
floating battery U باتری ذخیره
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
battery resistance U مقدار مقاومت باتری
universal receiver U رادیو برق و باتری
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
shedding of battery plate U ریزش صفحه باتری
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
discharge U خالی کردن باتری
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
area of battery plate U سطح صفحه باتری
to charge the battery U باتری را بار کردن
thin plate battery U باتری صفحه نازک
porosity of battery plate U تخلخل صفحه باتری
plunge battery U باتری با الکترد شناور
hardened battery plate U صفحه باتری سخت
group of battery plates U دسته صفحات باتری
battery jar spacer U لایی فرف باتری
carbon battery plate U صفحه باتری کربنی
pasted plate U صفحه باتری خمیری
faure plate U صفحه باتری خمیری
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
dry storage battery U باتری انبارهای خشک
battery steamer U کوره باتری بخاری
battery still U دیگ تقطیر باتری
cutout relay U رله باتری پرکن
cementation U سیمانی شدن باتری
battery hydrometer U چگالی سنج باتری
plate puller U انبر صفحه باتری
plate press U پرس صفحه باتری
train lighting battery U باتری روشنایی ترن
plante battery plate U صفحه باتری پلانته
battery connector U رابط پیل باتری
cell connector U رابط پیل باتری
overfilling of battery U سرشار کردن باتری
overdischarge of battery U تخلیه فرساینده باتری
nickel iron battery U باتری نیکل-اهن
local action U تخلیه موضعی باتری
lead acid battery U باتری سرب- اسید
idle voltage of battery U ولتاژ هرز باتری
heater battery U باتری گرم کننده
cell tester U ولت سنج باتری
back U که یک باتری پشتیبان دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
replenish U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishing U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
cranking capacity of battery U فرفیت راه اندازی باتری
power pack U باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
low tension battery U باتری فشار ضعیف رادیو
The battery is discharged (emptied). U باتری خالی شده است.
replenished U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
forming of battery plates U اماده سازی صفحات باتری
The battery is dead. باتری تمام شده است.
accumulator U باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
The battery is dead. باتری خالی شده است.
cathode U ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
cathodes U ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery. U این موتور با باتری کار می کند.
batteries U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
dry cell battery U باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
luggable U کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
invisible U مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. U ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
per U از میان
waistlines U میان
staggers U یک در میان
amongst U در میان
amid U در میان
mean water U میان اب
waistline U میان
mean line U خط میان
overthwart U از میان
intershoot U در میان
staggering U یک در میان
middling U میان
midrib U رگ میان
mongst U میان
omphalos U میان
middle part U میان
shortcut U میان بر
waist U میان
in the midden of U در میان
thru U از میان
mesocarp U میان بر
stagger U یک در میان
in our midst U در میان ما
centred U میان
waists U میان
centered U میان
centers U میان
cross country U میان بر
diameters U میان بر
crosscut U میان بر
among U میان
between U میان
through U از میان
diameter U میان بر
into U در میان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com