Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mesoderm
U
میان پوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dermis
U
قسمت حساس وعروقی میان پوست
mesoblast
U
میان پوست جنین
Other Matches
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
peel
U
پوست انداختن پوست
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
diameter
U
میان بر
half back
U
میان
waistline
U
میان
center
U
میان
waistlines
U
میان
intershoot
U
در میان
diameters
U
میان بر
centred
U
میان
centre
U
میان
centers
U
میان
centered
U
میان
shortcut
U
میان بر
into
U
در میان
middling
U
میان
middle
U
میان
middle part
U
میان
middles
U
میان
crosscut
U
میان بر
overthwart
U
از میان
waist
U
میان
mesocarp
U
میان بر
waists
U
میان
in the midden of
U
در میان
stagger
U
یک در میان
staggering
U
یک در میان
staggers
U
یک در میان
amid
U
در میان
in our midst
U
در میان ما
mongst
U
میان
omphalos
U
میان
among
U
میان
through
U
از میان
mean line
U
خط میان
amongst
U
در میان
thru
U
از میان
per
U
از میان
between
U
میان
mean water
U
میان اب
midrib
U
رگ میان
cross country
U
میان بر
mediastinum
U
میان پرده
slim jim
U
لاغر میان
ambiequal
U
میان حال
inter se
U
میان خودشان
intervenes
U
در میان امدن
medius
U
انگشت میان
waist
U
میان تنه
mesothorax
U
میان سیه
meddled
U
میان وسط
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
short cuts
U
راه میان بر
inter vivos
U
در میان زنده ها
merlon
U
میان دو تیرکش
inter nos
U
در میان خودمان
mesencephalon
U
میان مغز
staggered riveting
U
پرچکاری یک در میان
to gird up one's loins
U
میان بستن
short cut
U
راه میان بر
interjectory
U
در میان اورده
meddle
U
میان وسط
mesosphere
U
میان کره
mesosphere
U
میان- سپهر
to cut off a corner
U
میان برکردن
intergroup
U
میان گروهی
interfluves
U
میان دو رود
midrange
U
میان دامنه
intercurreace
U
در میان امدن
middleweight
U
میان وزن
middleware
U
میان افزار
midmost
U
میان ترین
middlemost
U
میان ترین
insuperable
U
از میان برنداشتنی
middle weight
U
میان وزن
abrogate
U
از میان برده
midrib
U
رگ میان برگ
midsection
U
میان بخش
spotty
U
چنددر میان
bummer
U
چرخ میان
waists
U
میان تنه
osculant
U
در میان چندچیز
diaphragms
U
میان پرده
diaphragm
U
میان پرده
cross cultural
U
میان فرهنگی
cross-cultural
U
میان فرهنگی
abrogates
U
از میان برده
middle sized
U
میان اندازه
short circuiting
U
میان بر زدن
shortcut
U
راه میان بر
shortcut
U
میان برکردن
interjacency
U
میان بودن
interjected
U
در میان اوردن
interjecting
U
در میان اوردن
meant
U
میان مشترک
interjects
U
در میان اوردن
intervene
U
در میان امدن
interjacency
U
وقوع در میان
middle-aged
U
میان سال
of middle a
U
میان سال
middle finger
U
انگشت میان
midcourse
U
میان راه
intercellular
U
میان یاختهای
midbrain
U
میان مغز
midships
U
در میان کشتی
interject
U
در میان اوردن
navels
U
میان وسط
navel
U
میان وسط
middle aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
intervened
U
در میان امدن
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
hollow
<adj.>
U
میان تهی
medium term
U
میان مدت
interdisciplinary
U
میان رشتهای
intertrial
U
میان کوششی
floret of the disk
U
گلچه میان
blow in
U
حمله از میان خط
midweek
U
میان هفته
duramen
U
میان درخت
half back
U
میان بازی کن
interpolation
U
میان یابی
interpolations
U
میان یابی
centration
U
میان گرایی
double space
U
یک سطر در میان
enclosure
U
میان بار
internode
U
میان گره
diaphrgam
U
میان پرده
decussate
U
یکی در میان
intermural
U
میان دیواری
intermontane
U
میان کوه
interlucent
U
میان تاب
cut of a corner
U
میان بر کردن
cut across
U
میان بر کردن
cutoff
U
راه میان بر
intersegmental
U
میان قطعهای
entracte
U
میان پرده
interindividual
U
میان فردی
interpersonal
U
میان فردی
intercurrent
U
در میان اینده
enclosures
U
میان بار
interposition
U
پا میان گذاری
among each other
<adv.>
U
میان خودشان
meddles
U
میان وسط
heart wood
U
میان چوب
interlocate
U
در میان گذاردن
interposing
U
پا به میان گذاردن
interpose
U
پا به میان گذاردن
via
U
میان راه
extra-mural
U
میان دانشگاهی
high-pitched
U
میان فراز
mezzo-sopranos
U
میان صدا
heartwood
U
میان چوب
interposes
U
پا به میان گذاردن
ambiversion
U
میان گرایی
triple space
U
دو سطر در میان
interjectory
U
در میان انداخته
ambivert
U
میان گرا
interposed
U
پا به میان گذاردن
interlay
U
در میان گذاردن
an a days
U
یک روز در میان
to make mincemeat of
U
از میان بردن
parenthetical
U
میان دو کمانک
halfback
U
میان بازیکن
mezzo soprano
U
میان صدا
halt back
U
میان بازی کن
hollows
U
میان تهی
hollow
U
میان تهی
mezzo-soprano
U
میان صدا
With a slender waist.
U
میان با ریک
interpersonal conflict
U
تعارض میان فردی
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
interoceanic
U
ولقع در میان اقیانوس
mid air
U
میان یا طبقه هوا
interplanetary spaces
U
فضاهای میان سیارگان
interline
U
در میان سطرها نوشتن
molecular attracticm
U
کشش میان ذره ها
mid-air
U
میان یا طبقه هوا
metatarsus
U
استخوان میان کف پا پشت پا
myocardium
U
عضله قلب میان دل
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
intermural
U
واقع در میان دیوارها
by-election
U
انتخابات میان دورهای
interlinear
U
دارای میان نویسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com