Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
via
U
میان راه
midcourse
U
میان راه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mezzanine
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
internationally
U
در میان همه ملتها
gateway
U
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateways
U
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
Yiddish
U
زبان عبری رایج میان کلیمیان روسیه ولهستان والمان وغیره
medium term
U
میان مدت
seep
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
causation
U
نسب میان علت ومعلول
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
hollow
U
میان تهی
hollows
U
میان تهی
oases
U
ابادی یا مرغزار میان کویر
oasis
U
ابادی یا مرغزار میان کویر
inclusive
U
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
pale
U
در میان نرده محصورکردن
paler
U
در میان نرده محصورکردن
palest
U
در میان نرده محصورکردن
mezzo soprano
U
میان صدا
mezzo soprano
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-soprano
U
میان صدا
mezzo-soprano
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
mezzo-sopranos
U
میان صدا
mezzo-sopranos
U
کسی که صدایش میان sopranoوcontralto باشد
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
blind date
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
waistline
U
میان
waistlines
U
میان
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
per
U
از میان
hip
U
قسمت میان ران وتهیگاه
hips
U
قسمت میان ران وتهیگاه
dash
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
dashed
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
dashes
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
impacted
U
کارگذاشته شده میان چیزی گیر کرده
diameter
U
میان بر
diameters
U
میان بر
short cut
U
راه میان بر
short cuts
U
راه میان بر
slew
U
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
centered
U
میان
centers
U
میان
centre
U
میان
centred
U
میان
shunt
U
از میان بردن کنارگذاشتن
shunted
U
از میان بردن کنارگذاشتن
shunts
U
از میان بردن کنارگذاشتن
plot
U
نشانه میان چهارراه
plots
U
نشانه میان چهارراه
plotted
U
نشانه میان چهارراه
intermediate
U
در میان واقع شونده
meant
U
میان مشترک
middle-aged
U
میان سال
of middle a
U
میان سال
middle age
U
میان سال
middle aged
U
میان سال
middling
U
میان
navel
U
میان وسط
navels
U
میان وسط
spot check
U
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
U
بطور چند در میان ازمودن
thru
U
از میان
diaphragm
U
میان پرده
diaphragms
U
میان پرده
waist
U
میان
waist
U
میان تنه
waists
U
میان
waists
U
میان تنه
bummer
U
چرخ میان
stagger
U
یک در میان
staggering
U
یک در میان
staggers
U
یک در میان
amid
U
در میان
spotty
U
چنددر میان
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
abrogate
U
از میان برده
abrogates
U
از میان برده
interject
U
در میان اوردن
interject
U
در میان امدن مداخله کردن
interjected
U
در میان اوردن
interjected
U
در میان امدن مداخله کردن
Other Matches
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
mesocarp
U
میان بر
intershoot
U
در میان
center
U
میان
cross country
U
میان بر
between
U
میان
shortcut
U
میان بر
mean water
U
میان اب
mean line
U
خط میان
among
U
میان
through
U
از میان
amongst
U
در میان
crosscut
U
میان بر
middle part
U
میان
into
U
در میان
half back
U
میان
omphalos
U
میان
mongst
U
میان
middles
U
میان
in our midst
U
در میان ما
in the midden of
U
در میان
overthwart
U
از میان
midrib
U
رگ میان
middle
U
میان
midmost
U
میان ترین
interpose
U
پا به میان گذاردن
enclosures
U
میان بار
mesosphere
U
میان کره
mesoderm
U
میان پوست
meddle
U
میان وسط
middleware
U
میان افزار
meddles
U
میان وسط
meddled
U
میان وسط
enclosure
U
میان بار
mesosphere
U
میان- سپهر
interposed
U
پا به میان گذاردن
midships
U
در میان کشتی
interpolations
U
میان یابی
middle finger
U
انگشت میان
interpolation
U
میان یابی
mesothorax
U
میان سیه
floret of the disk
U
گلچه میان
midbrain
U
میان مغز
middle sized
U
میان اندازه
interposing
U
پا به میان گذاردن
interindividual
U
میان فردی
middle weight
U
میان وزن
interpersonal
U
میان فردی
interposes
U
پا به میان گذاردن
middlemost
U
میان ترین
midweek
U
میان هفته
mesencephalon
U
میان مغز
inter nos
U
در میان خودمان
intergroup
U
میان گروهی
interjacency
U
میان بودن
duramen
U
میان درخت
interjacency
U
وقوع در میان
double space
U
یک سطر در میان
interjectory
U
در میان اورده
diaphrgam
U
میان پرده
interjectory
U
در میان انداخته
interlay
U
در میان گذاردن
decussate
U
یکی در میان
interfluves
U
میان دو رود
entracte
U
میان پرده
inter se
U
میان خودشان
inter vivos
U
در میان زنده ها
heartwood
U
میان چوب
heart wood
U
میان چوب
halt back
U
میان بازی کن
halfback
U
میان بازیکن
half back
U
میان بازی کن
intercellular
U
میان یاختهای
intercurreace
U
در میان امدن
intercurrent
U
در میان اینده
interlocate
U
در میان گذاردن
cut of a corner
U
میان بر کردن
ambiequal
U
میان حال
intertrial
U
میان کوششی
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
insuperable
U
از میان برنداشتنی
cross-cultural
U
میان فرهنگی
intersegmental
U
میان قطعهای
cross cultural
U
میان فرهنگی
mediastinum
U
میان پرده
medius
U
انگشت میان
interdisciplinary
U
میان رشتهای
ambiversion
U
میان گرایی
ambivert
U
میان گرا
cut across
U
میان بر کردن
cutoff
U
راه میان بر
interlucent
U
میان تاب
intermontane
U
میان کوه
intermural
U
میان دیواری
centration
U
میان گرایی
internode
U
میان گره
blow in
U
حمله از میان خط
interposition
U
پا میان گذاری
an a days
U
یک روز در میان
merlon
U
میان دو تیرکش
middleweight
U
میان وزن
hollow
<adj.>
U
میان تهی
extra-mural
U
میان دانشگاهی
triple space
U
دو سطر در میان
to gird up one's loins
U
میان بستن
to cut off a corner
U
میان برکردن
to make mincemeat of
U
از میان بردن
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
staggered riveting
U
پرچکاری یک در میان
slim jim
U
لاغر میان
shortcut
U
میان برکردن
shortcut
U
راه میان بر
parenthetical
U
میان دو کمانک
With a slender waist.
U
میان با ریک
midrib
U
رگ میان برگ
high-pitched
U
میان فراز
midrange
U
میان دامنه
interjecting
U
در میان اوردن
interjects
U
در میان اوردن
midsection
U
میان بخش
among each other
<adv.>
U
میان خودشان
intervenes
U
در میان امدن
intervened
U
در میان امدن
intervene
U
در میان امدن
osculant
U
در میان چندچیز
short circuiting
U
میان بر زدن
among other things
U
میان چیزهای دیگر
interjacent
U
در میان واقع شونده
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
among others
U
میان چیزهای دیگر
interbedded
U
خوابیده در میان چینه ها
inter electrode capacity
U
فرفیت میان الکتردها
intercellular
U
واقع در میان یاخته ها
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
interblock gap
U
شکاف میان بلاکی
intercililary
U
واقع در میان ابروها
An exception is ...
U
میان استثناء ... است.
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
interdental
U
واقع در میان دو دندان
interdental space
U
فاصله میان دو دندان
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
interfacial
U
واقع در میان دورو
interblock gap
U
فاصله میان بلوکی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
miscegenation
U
زناشویی میان نژادی
iteract
U
فاصله میان دو پرده
irg
U
شکاف میان رکودی
to burn up
U
سوزاندن و از میان بردن
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
intertie
U
بست در میان دو تیر
interstellar space
U
فاصله میان ستارگان
to make odds even
U
نا برابری ها را از میان بردن
trough of the sea
U
فضای میان دو موج
syncopate
U
از میان کوتاه کردن
medium energy particle
U
ذره میان انرژی
medium term loan
U
وام میان مدت
molecular attracticm
U
کشش میان ذره ها
myocardium
U
عضله قلب میان دل
neutral axis
U
میان تار بی تنش
nock
U
شکاف میان کفل ها
open hawse
U
زاویه میان دو لنگر
metatarsus
U
استخوان میان کف پا پشت پا
rubber separator
U
میان گیر لاستیکی
separator
U
میان گیر باتری
mesoblast
U
میان پوست جنین
interstatify
U
در میان چینههای دیگرقراردادن
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
interseptal
U
واقع در میان پره ها
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
interlineation
U
در میان سطر نویسی
interlinear
U
دارای میان نویسی
interurban
U
واقع در میان شهرها
interlinear
U
مدرج در میان سطور
among all
U
میان
[بین]
همه
interline
U
در میان سطرها نوشتن
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
intermural
U
واقع در میان دیوارها
interseptal
U
واقع در میان جدارها
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
interrecord gap
U
شکاف میان رکوردی
interquartile range
U
دامنه میان چالاکی
mid channel buoy
U
بویه میان گذرگاه
interplanetary spaces
U
فضاهای میان سیارگان
interpersonal conflict
U
تعارض میان فردی
interoceanic
U
ولقع در میان اقیانوس
teenage
U
میان سن سیزده و نوزده
interleave
U
در میان چیزی جادادن
glades
U
فضای میان جنگل
glades
U
سبزه میان جنگل
glade
U
فضای میان جنگل
entracte
U
فاصله میان دو پرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com