English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
middle sized U میان اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
gauged U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
waistlines U میان
waists U میان
waist U میان
staggering U یک در میان
in our midst U در میان ما
half back U میان
in the midden of U در میان
stagger U یک در میان
thru U از میان
shortcut U میان بر
diameter U میان بر
midrib U رگ میان
middle part U میان
per U از میان
waistline U میان
intershoot U در میان
mesocarp U میان بر
mean line U خط میان
diameters U میان بر
centered U میان
middling U میان
overthwart U از میان
mongst U میان
omphalos U میان
centred U میان
centre U میان
centers U میان
mean water U میان اب
staggers U یک در میان
amid U در میان
through U از میان
crosscut U میان بر
cross country U میان بر
middle U میان
among U میان
middles U میان
amongst U در میان
center U میان
between U میان
into U در میان
ambivert U میان گرا
interjectory U در میان اورده
an a days U یک روز در میان
interjectory U در میان انداخته
interlay U در میان گذاردن
interlocate U در میان گذاردن
interlucent U میان تاب
intermontane U میان کوه
ambiversion U میان گرایی
interjacency U وقوع در میان
ambiequal U میان حال
navel U میان وسط
short cut U راه میان بر
short cuts U راه میان بر
intergroup U میان گروهی
insuperable U از میان برنداشتنی
interfluves U میان دو رود
interjacency U میان بودن
meddle U میان وسط
cross-cultural U میان فرهنگی
mezzo soprano U میان صدا
intertrial U میان کوششی
intervascular U واقع در میان رگ ها
interpersonal U میان فردی
hollows U میان تهی
hollow U میان تهی
interindividual U میان فردی
interpolations U میان یابی
interpolation U میان یابی
midweek U میان هفته
mezzo-soprano U میان صدا
mezzo-sopranos U میان صدا
cross cultural U میان فرهنگی
interdisciplinary U میان رشتهای
intermural U میان دیواری
internode U میان گره
interposition U پا میان گذاری
heart wood U میان چوب
enclosures U میان بار
intersegmental U میان قطعهای
enclosure U میان بار
via U میان راه
mediastinum U میان پرده
meant U میان مشترک
spotty U چنددر میان
abrogates U از میان برده
interject U در میان اوردن
half back U میان بازی کن
interjected U در میان اوردن
halfback U میان بازیکن
halt back U میان بازی کن
interjecting U در میان اوردن
heartwood U میان چوب
interjects U در میان اوردن
intervene U در میان امدن
abrogate U از میان برده
floret of the disk U گلچه میان
bummer U چرخ میان
diaphrgam U میان پرده
decussate U یکی در میان
cut of a corner U میان بر کردن
waist U میان تنه
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
double space U یک سطر در میان
duramen U میان درخت
entracte U میان پرده
intervened U در میان امدن
diaphragms U میان پرده
middle age U میان سال
meddles U میان وسط
of middle a U میان سال
interpose U پا به میان گذاردن
middle-aged U میان سال
interposed U پا به میان گذاردن
interposes U پا به میان گذاردن
intercellular U میان یاختهای
interposing U پا به میان گذاردن
intercurreace U در میان امدن
waists U میان تنه
middle aged U میان سال
intervenes U در میان امدن
diaphragm U میان پرده
centration U میان گرایی
inter nos U در میان خودمان
inter se U میان خودشان
inter vivos U در میان زنده ها
navels U میان وسط
blow in U حمله از میان خط
meddled U میان وسط
intercurrent U در میان اینده
extra-mural U میان دانشگاهی
midbrain U میان مغز
With a slender waist. U میان با ریک
midcourse U میان راه
middle finger U انگشت میان
parenthetical U میان دو کمانک
midships U در میان کشتی
mesothorax U میان سیه
triple space U دو سطر در میان
high-pitched U میان فراز
middle weight U میان وزن
midrib U رگ میان برگ
midsection U میان بخش
slim jim U لاغر میان
shortcut U میان برکردن
shortcut U راه میان بر
short circuiting U میان بر زدن
medium term U میان مدت
osculant U در میان چندچیز
midrange U میان دامنه
middleweight U میان وزن
middlemost U میان ترین
to make mincemeat of U از میان بردن
midmost U میان ترین
to gird up one's loins U میان بستن
to cut off a corner U میان برکردن
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
middleware U میان افزار
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
mesencephalon U میان مغز
among each other <adv.> U میان خودشان
merlon U میان دو تیرکش
hollow <adj.> U میان تهی
medius U انگشت میان
mesosphere U میان کره
mesosphere U میان- سپهر
mesoderm U میان پوست
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
among others U میان چیزهای دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com