Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grid
U
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grids
U
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standing
U
موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
trig
U
خط شروع مسابقه
hash mark
U
خط شروع مسابقه
scratch line
U
خط شروع مسابقه
kick off
U
شروع مسابقه فوتبال
flying start
U
شروع مسابقه اتومبیلرانی
offset
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
hole
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
daclare
U
حذف نام اسب پیش از شروع مسابقه
holes
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
air start
U
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
backward
U
جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
tailgate party
[American E]
U
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
grid start
U
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
tech inspection
U
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
groups
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
U
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
start off
U
شروع کردن شروع شدن
relative plot
U
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
air position
U
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation
U
شروع کار شروع
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
site
U
موقعیت
locations
U
موقعیت
location
U
موقعیت
position
U
موقعیت
sited
U
موقعیت
lodgment or lodge
U
موقعیت
lodgment
U
موقعیت
line of position
U
خط موقعیت
situations
U
موقعیت
orientation
U
موقعیت
situs
U
موقعیت
sites
U
موقعیت
occasion
U
موقعیت
situation
U
موقعیت
berths
U
موقعیت جا
occasioning
U
موقعیت
berthing
U
موقعیت جا
berthed
U
موقعیت جا
berth
U
موقعیت جا
positioned
U
موقعیت
condition
U
موقعیت
occasions
U
موقعیت
occasioned
U
موقعیت
sign position
U
موقعیت علامت
pertinence
U
موقعیت شایستگی
situation of a building
U
موقعیت ساختمان
pertinence or nency
U
دخل موقعیت
situation
U
موقعیت حالت
lie
U
موقعیت چگونگی
lied
U
موقعیت چگونگی
lies
U
موقعیت چگونگی
situations
U
موقعیت حالت
configurations
U
وضعیت یا موقعیت
configuration
U
وضعیت یا موقعیت
page orientation
U
موقعیت صفحه
monopoly position
U
موقعیت انحصاری
forward position
U
موقعیت رو به جلو
razor edge
U
موقعیت بحرانی
point
U
محل یا موقعیت
case
U
وضعیت موقعیت
cases
U
وضعیت موقعیت
print position
U
موقعیت چاپ
position finding
U
موقعیت یابی
position buoy
U
بویه موقعیت
rest position
U
موقعیت سکون
footing
U
موقعیت وضع
benzylic position
U
موقعیت بنزیلی
point guard
U
موقعیت گارد
pertinency
U
موقعیت شایستگی
radar location
U
موقعیت رادار
status
U
اهمیت یا موقعیت
endo position
U
موقعیت اندو
stimulus situation
U
موقعیت محرک
bit position
U
موقعیت ذره
social situation
U
موقعیت اجتماعی
plot
U
نقطه موقعیت
positioned
U
شکل موقعیت
exoposition
U
موقعیت اگزو
plots
U
نقطه موقعیت
plotted
U
نقطه موقعیت
d. of a situation
U
موقعیت باریک
social status
U
موقعیت اجتماعی
positioning
U
تثبیت موقعیت
storage location
U
موقعیت انباره
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
orientation
U
تعیین موقعیت
orientation
U
تشخیص موقعیت
position
U
شکل موقعیت
ground position
U
موقعیت زمینی
advantage ground
U
موقعیت خوب
firing position
U
موقعیت احتراق
spatial orientation
U
موقعیت یابی فضایی
d. situation
U
موقع یا موقعیت باریک
flage pole position
U
موقعیت میله پرچمی
vacancy
U
موقعیت شغلی آزاد
circumstances
U
شرط موقعیت تشریفات
positional
U
وابسته به موقعیت یامقام
stand
U
عهده دارشدن موقعیت
iam ill bested
U
موقعیت بدی دارم
golden opportunity
<idiom>
U
موقعیت طلایی وعالی
space orientation
U
موقعیت یابی فضایی
upwell
U
موقعیت بهتری یافتن
stations
U
موقعیت اجتماعی وضع
compass bearing
U
موقعیت برحسب قطبنما
opportuneness
U
موقعیت موقع بودن
whiteouts
U
عدم تشخیص موقعیت
whiteout
U
عدم تشخیص موقعیت
blows
U
هدر دادن موقعیت
downward
U
به طرف یک موقعیت پایین تر
trimmest
U
موقعیت قایق دراب
blow
U
هدر دادن موقعیت
pinch
U
موقعیت باریک سربزنگاه
hold one's own (in an argument)
<idiom>
U
دفاع از موقعیت خود
station
U
موقعیت اجتماعی وضع
trim
U
موقعیت قایق دراب
pinches
U
موقعیت باریک سربزنگاه
bowsprit position
U
موقعیت دکل خوابیده
trims
U
موقعیت قایق دراب
stationed
U
موقعیت اجتماعی وضع
solar orientation
U
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
strategic situation
U
حالت جنگی موقعیت استراتژیک
toties quoties
U
هر چند بار که موقعیت اقتضاکند
reposition
U
مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
ortho director
U
هدایت کننده به موقعیت ارتو
trimmest
U
موقعیت تخته موج دراب
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
meta director
U
هدایت کننده به موقعیت متا
trim
U
موقعیت تخته موج دراب
hold one's ground
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
We're all in the same boat.
U
ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
hold one's own
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
blade station
U
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
para director
U
هدایت کننده به موقعیت پارا
trims
U
موقعیت تخته موج دراب
That's (just) the way things are.
U
موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
to not have it easy
U
[موقعیت]
ساده نیست
[برایشان]
occasions
U
سبب موقعیت باعث شدن
occasioned
U
سبب موقعیت باعث شدن
occasion
U
سبب موقعیت باعث شدن
occasioning
U
سبب موقعیت باعث شدن
slalom
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
U
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
bistable
U
که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
centralized
U
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
feed
U
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
shortstop
U
موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
U
وقتی که موقعیت وخیم می شود
[اصطلاح]
feeds
U
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
last but not least
<idiom>
U
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
reporting point
U
نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
executed
U
موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executes
U
موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executing
U
موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
execute
U
موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
position buoy
U
بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
proletarianism
U
موقعیت سیاسی گروه رنجبران توده پست
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
juncture
U
بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
backtab
U
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
on occasion
U
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
thaneship
U
قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
dualism
U
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
to set a person on his feet
U
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
boot
U
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
blade tracking
U
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
occasional
U
وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
parallax
U
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com