English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pro tempore U موقتا
protempore U موقتا
temporalty U موقتا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provisionally U موقتا"
sojourns U موقتا"
sojourn U موقتا"
temporarily U موقتا"
protem U موقتا موقت
palliate U موقتا ارام کردن
sojoiurn U موقتا اقامت کردن
suspend U موقتا" تعطیل کردن
sojourn U موقتا" اقامت کردن
suspending U موقتا" تعطیل کردن
suspends U موقتا" تعطیل کردن
to set aside [temporarily] U [موقتا] کنار گذاشتن
sojourns U موقتا" اقامت کردن
to stay something U موقتا به تعویق انداختن [قانون]
to stay something U موقتا معلق کردن [قانون]
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
remittent U تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
to take a recess U موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
to fall over [computer, programme, ...] U [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
MBR U ثباتی در CPU که موقتا تمام ورودی- خروجی ها را بافر میکند
fusible link U اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
suspend U معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends U معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspending U معلق کردن موقتا بیکار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com