English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
exporters U صادر کننده
issuant U صادر کننده
exporter U صادر کننده
originators U صادر کننده پیام
warrantor U صادر کننده warrant
originator U صادر کننده پیام
issuing bank U بانک صادر کننده
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
interceder U شفاعت کننده واسطه
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
commercialize U بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
rat's nest U یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
cylinder baffles U صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
vendees U خریدار ها
purchaser U خریدار
purchasers U خریدار ها
offeree U خریدار
shoppers U خریدار
vendee U خریدار
shopper U خریدار
shoppers U خریدار ها
bargainee U خریدار
shopper U خریدار
buyer U خریدار
purchasers U خریدار
buyer U خریدار
buyers U خریدار
purchaser U خریدار
alienee U خریدار
vendee U خریدار
customer U خریدار
customers U خریدار
buyers U خریدار ها
caveat emptor U اخطار به خریدار
salvager U خریدار اسقاط
marginal buyer U خریدار نهائی
producer buyer U خریدار صنعتی
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
mace greff U خریدار اجناس مسروقه
tout U خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser U خریدار با حسن نیت
touting U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
receiver of stolen goods U خریدار مال مسروقه
touted U خریدار پیدا کردن
on approval U مشروط به رضایت خریدار
spoilsman U خریدار غنائم جنگی
swagman U خریدار مال دزدی
issue U صادر شدن
emanating U صادر شدن
issues U صادر کردن
issues U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanate U صادر شدن
exporting U صادر کردن
promulge U صادر کردن
exported U صادر کردن
emitting U صادر کردن
emitted U صادر کردن
emanative U صادر شونده
issue U صادر کردن
export U صادر کردن
issued U صادر شدن
issued U صادر کردن
outgoing U صادر شونده
send out U صادر کردن
emanates U صادر شدن
pronounces U صادر کردن
emits U صادر کردن
emit U صادر کردن
issuable U صادر کردنی
pronounce U صادر کردن
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
issue a warning U اخطار صادر کردن
re export U دوباره صادر کردن
to issue instructions U دستور صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
commercial U تجارتی
merchants U تجارتی
commerical U تجارتی
business <adj.> U تجارتی
commercial <adj.> U تجارتی
relating to business <adj.> U تجارتی
corporate [commercial] <adj.> U تجارتی
mercantile U تجارتی
for-profit <adj.> U تجارتی
merchant U تجارتی
ago U : صادر شدن پیش رفتن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
trade price U بهای تجارتی
trading company U شرکت تجارتی
industrial tube U لامپ تجارتی
trade price U قیمت تجارتی
trade mark U علامت تجارتی
trade gap U کسری تجارتی
trade restrictions U تضییقات تجارتی
trade disputes U دعاوی تجارتی
commerical papers U اسناد تجارتی
trade barrier U مانع تجارتی
commercial attache U وابسته تجارتی
trade unions U اتحادیه تجارتی
commercial paper U سند تجارتی
trademark U علامت تجارتی
commercial items U اقلام تجارتی
commercial firm U شرکت تجارتی
trademarks U علامت تجارتی
commercial marine U کشتیرانی تجارتی
trade name U نام تجارتی
trade names U نام تجارتی
commercial invoice U سیاهه تجارتی
document bills U اوراق تجارتی
trade agreement U موافقتنامه تجارتی
commercial papers U اوراق تجارتی
commerical papers U اوراق تجارتی
trades unions U اتحادیه تجارتی
trade balance U موازنه تجارتی
commercial value U ارزش تجارتی
trade winds U بادهای تجارتی
commercial bills U اوراق تجارتی
commercial transactions U معاملات تجارتی
commercial structural steel U فولادسازهای تجارتی
commercial pure U خلوص تجارتی
commercial items U کالاهای تجارتی
branding U عنوان تجارتی
business type operation U عملیات تجارتی
Trade mark. U علامت تجارتی
brand U علامت تجارتی
capital asset U علامت تجارتی
brand name U نام تجارتی
argosy U ناوگان تجارتی
brand names U نام تجارتی
advertisements U اگهیهای تجارتی
brands U عنوان تجارتی
brands U علامت تجارتی
branding U علامت تجارتی
commercials U اگهیهای تجارتی
brand U عنوان تجارتی
business name U اسم تجارتی
brand loyalty U نام تجارتی
merchant bar U فولاد تجارتی
bill of goods U فهرست تجارتی
mercantile marine U کشتیهای تجارتی
ideograph U مارک تجارتی
commercial loading U بارگیری تجارتی
commodity rate U براتهای تجارتی
merchant ship U کشتی تجارتی
merchantman U کشتی تجارتی
merchandise U کالای تجارتی
brand leader U علامت تجارتی
trade union U اتحادیه تجارتی
instituting U موسسه
corporations U موسسه
stablishment U موسسه
institution U موسسه
inst U موسسه
enterprises U موسسه
enterprise U موسسه
establishments U موسسه
establishment U موسسه
institute U موسسه
corporation U موسسه
instituted U موسسه
institutes U موسسه
range U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
ranged U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
approval U نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
cum dividened U سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com