English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
popularised U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lowest common denominators U عامه پسند
lowest common denominator U عامه پسند
conventional U مورد قبول عامه
putative U مفروض مورد قبول عامه
savory U مورد پسند
savoury U مورد پسند
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
flavoursome U مورد پسند [غذا]
admired U پسند کردن
admire U پسند کردن
admires U پسند کردن
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
call option U خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
to grumble about the weather U مورد هوا گله کردن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to weigh in [on something] U اظهار نظر کردن [در مورد چیزی]
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
All is ephemeral , the fame and the famous . U شهرت ومشهور هردو درگذرند
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
lady's man <idiom> U مرد دلخواه ومشهور بین خانمها
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
sadden U [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
the public U عامه
omnibuses U عامه
plebs U عامه
omnibus U عامه
the common people U عامه
public U عامه
public U عامه اشکار
public interest U منافع عامه
public works U فواید عامه
public interests U مصالح عامه
endowments to the public U اوقاف عامه
folkway U عقیده عامه
popularity U قابل قبول عامه
popularity U جلب محبوبیت عامه
endowment for the benefit of the public U وقف بر مصالح عامه
ochlocracy U حکومت عامه یا گروهی ازمردم
plebiscitary U وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
jack johnson U د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
popular U معروف
demotic U معروف
of renown U معروف
tyupical U معروف
well known U معروف
reputable U معروف
well-known U معروف
known U معروف
grand U معروف
grandest U معروف
grander U معروف
approbation U پسند
choices U پسند
choice U پسند
choicer U پسند
choicest U پسند
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
utilitarianism U بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
well known U معروف مشهور
alleged U بقول معروف
magnific U معروف برجسته
rents U معروف نامور
brand leader U مارک معروف
famous U معروف نامی
starry U درخشان معروف
renting U معروف نامور
allegedly U بقول معروف
renowned U معروف نامور
rented U معروف نامور
known U مشهور معروف
as they say U به قول معروف
miminy piminy U مشکل پسند
f.in taste U مشکل پسند
vervain U گل شاه پسند
stupendous <adj.> U قابل پسند
wonderful <adj.> U قابل پسند
popular U توده پسند
popular U مردم پسند
wondrous <adj.> U قابل پسند
food preference U پسند غذایی
admirable <adj.> U قابل پسند
startling <adj.> U قابل پسند
prodigious <adj.> U قابل پسند
amazing <adj.> U قابل پسند
astonishing <adj.> U قابل پسند
astounding <adj.> U قابل پسند
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> U قابل پسند
marvellous [British] <adj.> U قابل پسند
verbena U گل شاه پسند
marvelous [American] <adj.> U قابل پسند
zerophytes U خشکی پسند
mainlines U همه پسند
mainlined U همه پسند
mainline U همه پسند
hard to please U مشکل پسند
dodo U کهنه پسند
dodoes U کهنه پسند
dodos U کهنه پسند
self conscious U خود پسند
self affected U خود پسند
fuddy-duddy U دیر پسند
fuddy-duddies U دیر پسند
finicky U دیر پسند
fastidious U مشکل پسند
mainlining U همه پسند
admiration U پسند تحسین
xerophytes U خشکی پسند
picksome U مشکل پسند
admiring U پسند امیز
popularly U بطورعوام پسند
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
unheard U غیر معروف غریب
come back <idiom> U دوباره معروف شدن
historic U معروف مبنی بر تاریخ
cif U فرمت میانی معروف
to create an image for oneself as somebody U معروف و مشهور شدن
delivery groups U گروه معروف پیام
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
lantana U شاه پسند گرمسیری
mangrove U خانواده شاه پسند
mangroves U خانواده شاه پسند
miminy piminy U دیر پسند خودساز
vulgarizer U عوام پسند کننده
duration curve U معروف به منحنی دبی کلاسه
songwriter U کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
put on the map <idiom> U باعث معروف شدن مکانی
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
cp/m U سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
lemon plant U یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
b. horizon U طبقه ب که به لایه تمرکزمواد در پروفیل خاک معروف است
voodoo U نوعی هواپیمای سوپرسونیک دو موتوره تاکتیکی معروف به اف 101
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
PPQN U قالب زمانی معروف که در استاندارد MIDI استفاده میشود
vigilantes U نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
scylla U صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
vigilante U نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
RTFM U خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
chap book U کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com