Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
taken
U
مورد تحسین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to meet any one's a
U
مورد تحسین کسی واقع شدن
Other Matches
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
acclaim
U
تحسین
universal applause
U
تحسین
praises
U
تحسین
acclaimed
U
تحسین
acclaiming
U
تحسین
praising
U
تحسین
acclaims
U
تحسین
acclamation
U
تحسین
applause
U
تحسین
praise
U
تحسین
praised
U
تحسین
approbative
U
تحسین امیز
to take off one's hat to
U
تحسین کردن
compelling
<adj.>
U
تحسین برانگیز
applauder
U
تحسین کننده
applaudingly
U
از روی تحسین
admire
U
تحسین کردن
admired
U
تحسین کردن
admires
U
تحسین کردن
applausive
U
تحسین امیز
approbatory
U
تحسین امیز
approbativeness
U
حس جلب تحسین
approvable
U
شایان تحسین
take off one's hat to
U
تحسین کردن
ovations
U
تحسین حضار
praising
U
تحسین پرستش
praises
U
تحسین پرستش
praised
U
تحسین پرستش
praise
U
تحسین پرستش
appreciably
U
قابل تحسین
appreciable
U
قابل تحسین
ovation
U
تحسین حضار
applaudable
U
قابل تحسین
admirer
U
تحسین کننده
admirers
U
تحسین کننده
applaud
U
تحسین کردن
applauded
U
تحسین کردن
applauding
U
تحسین کردن
applauds
U
تحسین کردن
admiringly
U
از روی تحسین
acclamable
U
قابل تحسین
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
amazing
<adj.>
U
قابل تحسین
astonishing
<adj.>
U
قابل تحسین
astounding
<adj.>
U
قابل تحسین
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
U
قابل تحسین
marvellous
[British]
<adj.>
U
قابل تحسین
marvelous
[American]
<adj.>
U
قابل تحسین
wonderful
<adj.>
U
قابل تحسین
acclamatory
U
تحسین امیز
prodigious
<adj.>
U
قابل تحسین
wondrous
<adj.>
U
قابل تحسین
acclamation
U
تحسین و شادی
stupendous
<adj.>
U
قابل تحسین
startling
<adj.>
U
قابل تحسین
admiration
U
پسند تحسین
self admiration
U
تحسین خود خودپسندی
ilolater
U
ستایشگر تحسین کننده
laudative
U
مربوط به تحسین وتمجید
laudatory
U
مربوط به تحسین وتمجید
acclamatory
U
مبنی برهلهله و تحسین
acclamation
U
آفرین
[تشویق]
[تحسین]
acclamatory shaus
U
فریادهای تحسین امیز
to be filled with a
U
تحسین کردن درشگفت شدن
overpraise
U
بیش از حد تشویق و تحسین کردن
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
approval by acclamation
U
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
occasions
U
مورد
occasioning
U
مورد
occasion
U
مورد
cases
U
مورد
case
U
مورد
occasioned
U
مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
objects
U
مورد
out of place
U
بی مورد
inopportune
U
بی مورد
oportuneness
U
مورد
unseasonable
U
بی مورد
occurence
U
مورد
direct objects
U
مورد
unseasonably
U
بی مورد
inapposite
U
بی مورد
indirect objects
U
مورد
object
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
instances
U
مورد
instance
U
مورد
case studies
U
مورد پژوهی
usage
U
مورد مصرف
subject of hire
U
مورد اجاره
involved
U
مورد بحث
entitlements
U
مورد استحقاق
case analysis
U
تحلیل مورد
using
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
confutation
U
مورد تکذیب
entitlements
U
مورد سزیدگی
utilization
U
مورد مصرف
case study
U
مورد پژوهی
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
entitlement
U
مورد سزیدگی
usages
U
مورد استفاده
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
object of transaction
U
مورد معامله
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
objcetionable
U
مورد ایراد
myrtaceae
U
تیره مورد
myrtle
U
مورد سبز
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
entitlement
U
مورد استحقاق
utilized
U
مورد استفاده
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
under disccussion
U
مورد بحث
usage
U
مورد استفاده
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
dubitable
U
مورد شک مشکوک
expectative
U
مورد انتظار
mytaceous
U
از تیره مورد
sightly
U
مورد نظر
special case
U
مورد ویژه
savory
U
مورد پسند
in dispute
U
مورد بحث
received
U
مورد قبول
instances
U
لحظه مورد
schreber case
U
مورد شربر
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
instance
U
لحظه مورد
taken
U
مورد قبول
savoury
U
مورد پسند
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
myrtle berry
U
مورد دانه
undue
U
ناروا بی مورد
undue
U
بی جهت بی مورد
fishy
U
مورد تردید
dubious
U
مورد شک مشکوک
requirement
U
مورد نیاز
laughing stock
U
مورد تمسخر
opportuneness
U
مورد مناسب
cases
U
دعوی مورد
noted
U
مورد ملاحظه
beloved
U
مورد علاقه
in no instance
U
در هیچ مورد
case
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
cases
U
مورد غلاف
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
To take into consideration. To consider.
U
مورد توجه قراردادن
conventional
U
مورد قبول عامه
approving
U
توافق در مورد چیزی
esteemed
U
فرد مورد احترام
approves
U
توافق در مورد چیزی
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
expected value
U
ارزش مورد انتظار
approve
U
توافق در مورد چیزی
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
polestar
U
هادی مورد توجه
persona grata
U
شخص مورد قبول
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
desired effects
U
اثرات مورد نظر
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
target audience
U
افراد مورد نظر
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
substrate
U
جزء مورد عمل
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
shebang
U
امر مورد علاقه
hereon
U
در این مورد در اینجا
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
referential
U
مورد مراجعه ارجاعی
referent
U
مورد مراجعه ارجاعی
receptee
U
افراد مورد پذیرش
expectation value
U
مقدار مورد توقع
target price
U
قیمت مورد نظر
target profit
U
سود مورد نظر
test town
U
شهر مورد ازمایش
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
objective point
U
سمت مورد توجه
object point
U
سمت مورد توجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com