Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
entitlement
U
مورد استحقاق
entitlements
U
مورد استحقاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
merit
U
استحقاق
meriting
U
استحقاق
merited
U
استحقاق
title
U
استحقاق
desertless
U
بی استحقاق
titles
U
استحقاق
merits
U
استحقاق
unearned
U
بی استحقاق
entitlements
U
استحقاق
entitlement
U
استحقاق
merits
U
لیاقت استحقاق
desert
U
استحقاق سزاواری
meriting
U
لیاقت استحقاق
merited
U
لیاقت استحقاق
deserting
U
استحقاق سزاواری
deserts
U
استحقاق سزاواری
unearned
U
بیش از استحقاق
titles
U
استحقاق سند
title
U
استحقاق سند
deserve
U
استحقاق داشتن
merit
U
لیاقت استحقاق
absence of right
U
عدم استحقاق
deserves
U
استحقاق داشتن
meritoriously
U
با داشتن استحقاق
meritoriousness
U
لیاقت استحقاق
rightful
U
حقیقی دارای استحقاق
indign
U
زننده بدون استحقاق
meriting
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merited
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
deserve
U
لایق بودن استحقاق داشتن
merit
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merits
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
deserves
U
لایق بودن استحقاق داشتن
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
open to question
<adj.>
U
مورد شک
instances
U
مورد
cases
U
مورد
case
U
مورد
instance
U
مورد
inapposite
U
بی مورد
out of place
U
بی مورد
oportuneness
U
مورد
occurence
U
مورد
inopportune
U
بی مورد
unseasonably
U
بی مورد
objects
U
مورد
objecting
U
مورد
objected
U
مورد
object
U
مورد
indirect objects
U
مورد
direct objects
U
مورد
occasion
U
مورد
occasioned
U
مورد
occasioning
U
مورد
occasions
U
مورد
unseasonable
U
بی مورد
undue
U
بی جهت بی مورد
requirement
U
مورد نیاز
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
in dispute
U
مورد بحث
in no instance
U
در هیچ مورد
utilized
U
مورد استفاده
case studies
U
مورد پژوهی
cases
U
دعوی مورد
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
usage
U
مورد استفاده
usages
U
مورد استفاده
undue
U
ناروا بی مورد
dubious
U
مورد شک مشکوک
fishy
U
مورد تردید
confutation
U
مورد تکذیب
noted
U
مورد ملاحظه
dubitable
U
مورد شک مشکوک
case analysis
U
تحلیل مورد
case
U
دعوی مورد
case
U
مورد غلاف
case study
U
مورد پژوهی
beloved
U
مورد علاقه
expectative
U
مورد انتظار
entitlements
U
مورد سزیدگی
savory
U
مورد پسند
opportuneness
U
مورد مناسب
object of transaction
U
مورد معامله
under disccussion
U
مورد بحث
objcetionable
U
مورد ایراد
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
mytaceous
U
از تیره مورد
myrtle berry
U
مورد دانه
myrtle
U
مورد سبز
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
sightly
U
مورد نظر
involved
U
مورد بحث
schreber case
U
مورد شربر
special case
U
مورد ویژه
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
received
U
مورد قبول
subject of hire
U
مورد اجاره
taken
U
مورد قبول
taken
U
مورد تحسین
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
myrtaceae
U
تیره مورد
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
entitlement
U
مورد سزیدگی
cases
U
مورد غلاف
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
instance
U
لحظه مورد
savoury
U
مورد پسند
utilization
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
laughing stock
U
مورد تمسخر
instances
U
لحظه مورد
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
usage
U
مورد مصرف
target audience
U
افراد مورد نظر
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
substrate
U
جزء مورد عمل
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
shebang
U
امر مورد علاقه
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
persona grata
U
شخص مورد قبول
target price
U
قیمت مورد نظر
approve
U
توافق در مورد چیزی
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
to put to use
U
مورد استفاده قراردادن
to be in d
U
مورد ریشخندو استهزابودن
to admit of d
U
مورد بحث بودن
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
test town
U
شهر مورد ازمایش
conventional
U
مورد قبول عامه
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
approves
U
توافق در مورد چیزی
approving
U
توافق در مورد چیزی
target profit
U
سود مورد نظر
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
U
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
To take into consideration. To consider.
U
مورد توجه قراردادن
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
esteemed
U
فرد مورد احترام
expectation value
U
مقدار مورد توقع
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
object point
U
سمت مورد توجه
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
call on to the carpet
<idiom>
U
مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
draw fire
<idiom>
U
مورد هدف بودن
make for
U
مورد حمله قراردادن
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
man power
U
تعداداشخاص مورد استفاده
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
hereon
U
در این مورد در اینجا
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
desired effects
U
اثرات مورد نظر
objective point
U
سمت مورد توجه
referent
U
مورد مراجعه ارجاعی
availabe time
U
زمان مورد قبول
as the case may be
U
تاچه مورد باشد
article of roup
U
اموال مورد حراج
referential
U
مورد مراجعه ارجاعی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
analyte
U
ماده مورد تجزیه
aknowledge character
U
کاراکتر مورد قبول
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
receptee
U
افراد مورد پذیرش
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
contested area
U
منطقه مورد نزاع
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
polestar
U
هادی مورد توجه
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
scrutinizing
U
مورد مداقه قراردادن
shared
U
باس مورد استفاده
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
admired
U
مورد شگفت قراردادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com