English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
father U موجد بوجود اوردن
fathered U موجد بوجود اوردن
fathering U موجد بوجود اوردن
fathers U موجد بوجود اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give brith to U بوجود اوردن
makes U بوجود اوردن
give birth to U بوجود اوردن
begat U بوجود اوردن
make U بوجود اوردن
arises U بوجود اوردن برامدن
arise U بوجود اوردن برامدن
to procreate an heir U وارثی بوجود اوردن
arising U بوجود اوردن برامدن
generated U بوجود اوردن تناسل کردن
generates U بوجود اوردن تناسل کردن
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed U موجب شدن بوجود اوردن
ingenerate U احداث کردن بوجود اوردن
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
procreation U موجد
tremolant U موجد لرزش
avant garde U پیشرو و موجد
abstractive U موجد تجرد
crystalliferous U موجد بلور
swooper U موجد خسارت
procreator U موجد سازنده
avant-garde U پیشرو و موجد
lactogenic U موجد شیر
corrosive U موجد زنگ
spermatogenetic U موجد نطفه
unifier U موجد وحدت
unitive U موجد اتحاد
biogenic U موجد موجود زنده
pox U موجد ابله درپوست
spermatogonium U سلول موجد تخم
troublemakers U موجد زحمت ودردسر اشوبگر
troublemaker U موجد زحمت ودردسر اشوبگر
tort U عمل موجد ضمان قهری
torts U عمل موجد ضمان قهری
thunderbird U الاگزنه استرالیایی مرغ افسانهای موجد رعدوبرق
teliospore U جدارصخیم اخرین مرحله ایجاد قارچ موجد زنگ گیاهی
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
To bring into existence . U بوجود آوردن
regenarate U از نو بوجود اورنده
To come into existence . U بوجود آمدن
zygotic U بوجود اید
zygote U بوجود اید
self born U از خود بوجود امده
inchoate U تازه بوجود امده
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
make good <idiom> U بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
gangrene U فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
plastics U مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
copper mordant U دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
efflore scence U قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
garnetiferous U دارای لعل موجد لعل
gelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
jelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
bump U حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
single yarn U نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
brinelling U دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous U از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
ascites U اب اوردن
bring U اوردن
procures U اوردن
immigrated U اوردن
procuring U اوردن
immigrating U اوردن
procure U اوردن
leaven U ور اوردن
leavens U ور اوردن
immigrates U اوردن
cataracts U اب اوردن
immigrate U اوردن
procured U اوردن
stretch U کش اوردن
stretched U کش اوردن
stretches U کش اوردن
bring back U پس اوردن
cataract U اب اوردن
brings U اوردن
bring in U اوردن
bringing U اوردن
classicize U در اوردن
leavening U ور اوردن
run out of U کم اوردن
inductility U اوردن
to bring in to line U در صف اوردن
run short U کم اوردن
to put in remembrance U اوردن
compliance U بر اوردن
fetches U اوردن
fetched U اوردن
go for U اوردن
fetch U اوردن
disengage U از گیر در اوردن
exhumed U از خاک در اوردن
exhumes U از خاک در اوردن
exhuming U از خاک در اوردن
unhinge U از لولا در اوردن
unhinges U از لولا در اوردن
unhinging U از لولا در اوردن
inflame U به هیجان اوردن
inflames U به هیجان اوردن
inflaming U به هیجان اوردن
disinters U از خاک در اوردن
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
observe U بجا اوردن
observed U بجا اوردن
observes U بجا اوردن
observing U بجا اوردن
disentangle U از گیر در اوردن
exhume U از خاک در اوردن
disentangled U از گیر در اوردن
disentangles U از گیر در اوردن
disentangling U از گیر در اوردن
disinter U از خاک در اوردن
disinterred U از خاک در اوردن
disinterring U از خاک در اوردن
to set down U پایین اوردن
to reduce to extremity U بجان اوردن
to make reprisal U تلافی در اوردن
plaguing U بستوه اوردن
to kindle up U بتاب اوردن
to keep it up U طاقت اوردن
lout U سرفرود اوردن
louts U سرفرود اوردن
unearth U از زیرخاک در اوردن
unearthed U از زیرخاک در اوردن
unearthing U از زیرخاک در اوردن
interject U در میان اوردن
interjected U در میان اوردن
interjecting U در میان اوردن
interjects U در میان اوردن
to move to pity U به رقت اوردن
to nerve oneself U طاقت اوردن
to put in suit U بدادگاه اوردن
unearths U از زیرخاک در اوردن
disengages U از گیر در اوردن
disengaging U از گیر در اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com