English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detritus U مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman U خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
post matter U محمولات پستی
cargo insurance U بیمه محمولات
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
break bulk cargo U محمولات تفکیک شده
cargo documentation U ثبت محمولات کشتی
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
cargo tie down point U محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
glaciers U رودخانه یخ
river gravel U شن رودخانه
river line U خط رودخانه
glacier U رودخانه یخ
rever U رودخانه
rivers U رودخانه
river clay U گل رودخانه
river U رودخانه
conferva U علف رودخانه
river line U خط ساحل رودخانه
fork of ... river U شاخه رودخانه ...
riverine U سواحل رودخانه
riparian U ساحل رودخانه زی
river mouth U دهانه رودخانه
river beds U بستر رودخانه
river bank U ساحل رودخانه
river banks U ساحل رودخانه
strand U لایه رودخانه
strands U لایه رودخانه
river bed U بستر رودخانه
lethe U اب رودخانه بزرخ
headwater U بالادست رودخانه
stethe U ساحل رودخانه
riverward U بطرف رودخانه
alpheus U رب النوع رودخانه
an open river U رودخانه باز
the river karoon U رودخانه کارون
the karoon river U رودخانه کارون
along the river U درامتداد رودخانه
bight U پیچ رودخانه
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
low water U فروکش اب رودخانه
streams U رودخانه ابراهه
streamed U رودخانه ابراهه
stream U رودخانه ابراهه
by water U از راه رودخانه
ostiary U دهانه رودخانه
upstream U بالای رودخانه
riverbed U بستر رودخانه
levee U کناره رودخانه
river trip U مسافرت رودخانه ای
river trip U گردش رودخانه ای
euphrates U رودخانه فرات
river profile U نیمرخ رودخانه
potamology U مبحث رودخانه ها
head stream U سرچشمه رودخانه
water system U رودخانه و شعبات ان
riparian U حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
spans U پل زدن روی رودخانه
riparian U وابسته بکنار رودخانه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
spanning U پل زدن روی رودخانه
spanned U پل زدن روی رودخانه
span U پل زدن روی رودخانه
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
river basin U ابگیر یا حوضه رودخانه
river bed level U تراز بستر رودخانه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
bank effect U اثر کناره رودخانه
sluggish stream U رودخانه با جریان کند
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
white water U ابشارهای کوتاه رودخانه
riverain U ساکن ساحل رودخانه
excavation in river bed U خاکبرداری در بستر رودخانه
styx U رودخانه عالم اسفل
eyot U جزیره کوچک در رودخانه
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
fluvial U زیست کننده در رودخانه
fluviatic U پیداشده رودخانه رودخانهای
bayou U شاخه فرعی رودخانه
chute U شیب تند رودخانه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
upstream U بالادست جریان رودخانه
upstream U مخالف جریان رودخانه
basins U حوزه رودخانه ابگیر
keelboatman U کرجی بان رودخانه
keelboat U قایق پهن رودخانه
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
chutes U شیب تند رودخانه
basin U حوزه رودخانه ابگیر
levee U دیواره ساحلی رودخانه
inland navigation U کشتی رانی در رودخانه ها
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
head water U بالای رودخانه بالارود
head water U قسمت بالادست رودخانه
naiad U حوری موجددریاچه رودخانه
niagara U رودخانه و ابشار نیاگارا
he put me across the river U مرا بدانسوی رودخانه برد
cess U سرازیری کنار رودخانه وغیره
navigation river U رودخانه قابل کشتی رانی
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath U بستر پهن مسیر رودخانه
haugh U زمین رسوبی کنار رودخانه
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
to clean arives U رودخانه ایی را لاروبی کردن
fluviomarine U درست شده رودخانه ودریا
hurst U جای کم عمق در رودخانه یا دریا
whitewater racing U مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
river forcasting U پیش بینی جریان رودخانه
palisade U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviatile U نهری زندگی کننده در رودخانه
palisades U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviometer U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fairways U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
effective snow melt U برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
watersheds U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
live lining U ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
watershed U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
logjam U انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
How long is the River Nile? U طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
The teo countries are separated by this river. U این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
wharf U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
camp-shedding U [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riparian rights U حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharves U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
gauging station U ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estacade U سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
nilometer U الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
base flow U مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section U مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
ferrybridge U کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
terrigenous U تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
caisson U اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
supplies U مواد
material U مواد
provisions U مواد
materials U مواد
composite material U مواد مرکب
coherent materials U مواد چسبنده
cohesive materials U مواد چسبنده
cohesive material U مواد چسبا
material costs U هزینههای مواد
insulating compound U مواد عایق
materials handling U جابجایی مواد
radioactive material U مواد رادیواکتیو
instruction material U مواد درسی
inorganic materials U مواد غیرالی
instructional material U مواد اموزشی
substitute material U مواد جانشینی
materials requisition U درخواست مواد
material balance U موازنه مواد
narcotic drugs U مواد مخدر
glacial drift U مواد یخرفته
natural products U مواد طبیعی
muffling material U مواد میرایی
miscellaneous provisions U مواد متفرقه
qualifying clauses U مواد اصلاحی
supplies officer U مسئول مواد
materials transfer notes U دستورانتقال مواد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com