English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
sadden U [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
add in U افزودنی
increasable U افزودنی
additive افزودنی
additive U افزودنی
additives U : افزودنی
additives U افزودنی
addible U افزودنی
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
additives U ماده افزودنی
addition agent U عامل افزودنی
additive U ماده افزودنی
add in program U برنامه افزودنی
addition agent U ماده افزودنی
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
simm U مجموعه حافظه افزودنی منفرد
single in line memory module U مجموعه حافظه افزودنی منفرد
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
attrition U فرسایش
wear U فرسایش
wears U فرسایش
abrasion U فرسایش
depletion U فرسایش
abrasions U فرسایش
fraying U فرسایش
erosion U فرسایش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
beach erosion U فرسایش ساحلی
bioerosion U فرسایش زیستی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
erodibility U قابلیت فرسایش
concrete erosion U فرسایش بتن
electro erosion U فرسایش الکتریکی
erodible U قابل فرسایش
gully erosion U فرسایش خندقی
scuff U خراش فرسایش
erosion U فرسایش وسایل
scuffed U خراش فرسایش
internal erosion U فرسایش داخلی
scuffs U خراش فرسایش
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
erosive U فرسایش دهنده
erosion control U جلوگیری از فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
natural erosion U فرسایش طبیعی
wind erosion U فرسایش بادی
attrition U فرسایش نیروها
sever erosion U فرسایش نابهنجار
rill erosion U فرسایش شیاری
soil erosion U فرسایش خاک
pot hole U دیگ فرسایش
precession U فرسایش لوله
weathring test U ازمایش فرسایش
weathering U فرسایش در اثرهوا
shore erosion U فرسایش ساحلی
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
selective erosion U فرسایش انتخابی
surface erosion U فرسایش سطحی
sheet washing U فرسایش رویی
sheet washing U فرسایش سطحی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
attenuation U فرسایش انرژی موج
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
declined U کاهش
reductions U کاهش
downturns U کاهش
attenuation U کاهش
decline U کاهش
downturn U کاهش
shrinkage U کاهش
abatement U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
damp U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
concession U کاهش
rebates U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
subtraction U کاهش
dampest U کاهش
rebate U کاهش
subrtraction U کاهش
deduction U کاهش
relief U کاهش
decreased U کاهش
decreases U کاهش
decrease U کاهش
imminution U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
slowdowns U کاهش
subraction U کاهش
slow down U کاهش
wastage U کاهش
scale down U کاهش
mitigation U کاهش
slowdown U کاهش
dampers U کاهش
depreciatory U کاهش
degression U کاهش
acceptances U کاهش
falling off U کاهش
falling-off U کاهش
reduction U کاهش
diminution U کاهش
acceptance U کاهش
devaluation U کاهش
decrement U کاهش
shrinks U کاهش یافتن
reductionism U کاهش گری
palliator U کاهش دهنده
decrease in value U کاهش ارزش
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
prereduction U کاهش اولیه
price reduction U کاهش قیمت
reduction factor U ضریب کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
reduction ratio U نسبت کاهش
shrinking U کاهش یافتن
shrink U کاهش یافتن
tax deduction U کاهش مالیات
tax cuts U کاهش مالیات
wage cuts U کاهش دستمزد
taper off U کاهش یافتن
waney U کاهش یافته
wany U کاهش یافته
detraction U کاهش توجه
speed reduction U کاهش سرعت
fall in temperature U کاهش دما
rebate U تخفیف کاهش
rebates U تخفیف کاهش
abatable U کاهش پذیر
scale down U کاهش تدریجی
reductional U تبدیل کاهش
scale down U کاهش مقیاس
anaphrodisia U کاهش شهوت
abatement U کاهش الودگی
deceleration U کاهش سرعت
intensity decrease U کاهش شدت
indiminishable U کاهش ناپذیر
detraction U کاهش کسرشان
drop in temperature U کاهش دما
drive reduction U کاهش سائق
disinvestment U کاهش سرمایه
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
dishoarding U کاهش اندوخته
decrementation U کاهش پلهای
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com